۱۳۹۵ مرداد ۴, دوشنبه

نَفَسِ ناف




یک وقت‌هایی هست انگار زمان گم شده؛ نمی‌شود کاری کرد. هیچ کاری نکردن می‌شود همه‌ی تلاشِ آدمی. من، در آن زمان خاص، مثل مُرده‌ای، کف اتاق دراز می‌کشم!

عرق‌گیرم کمی بالا آمده بود. آن‌قدر مُرده بودم که دست‌هایم به فرمان نبود. نافم پیدا بود، و باد کولر مستقیم از آن بالا می‌رفت؛ می‌رسید به سینه، و بعد گردنم. خنکی‌اش انگار عریانم می‌کرد. عریانی‌ام انگار دست به دست می‌شد.

این وقت‌های خاص، این کاهلیِ ولرم، مرا می‌برد سمتِ خواندنِ مصاحبهی نویسنده‌‌ها و هنرمندهای محبوبم. آن‌ها که حتا میان حرف‌های معمولی‌شان، معمولی نیستند. همیشه چیزی دارند، حرفی انگار جامانده از کتاب‌هاشان.

دیروز با دوستی که حرف می‌زدم تعجب کرد از علاقه‌ام به نویسنده‌های «رمان نو»؛ آن‌ها که به قول او بی‌بروبرگرد خستهکننده‌اند. و من چه ارادت خاصی دارم به این نویسنده‌ها؛ آن‌ها که تلاش می‌کنند بیرون از زمان قراردادی، همه‌ی آن‌چه را در ذهن شخصیت‌ها می‌گذرد، همانند یک تابلوی نقاشی، در یک سطح قرار دهند؛ آن‌ها که بارها و بارها کتاب‌هاشان را در نوبت‌های طولانی، در خوانش‌های یک نفس، در کنار گذاشتن‌های گاه و بی‌گاه، خوانده‌ام، و دوست داشته‌ام، و باز می‌خوانم، و باز دوست خواهم داشت؛ حتا اگر چندتا از آن‌ها را ناتمام گذاشته باشم، و باز سراغ همان قسمت‌های خوانده شده رفته باشم، و باز کتاب را همان جای قبلی کنار گذاشته باشم.

بلند که شدم، هوای کولر، بالایِ نافم، شکست. صداش را شنیدم؛ انگار کسی از دور، کتابی را می‌بست. از آن بسته شدن‌ها که خبر از اتمام کتابی می‌دهد؛ آن کتاب‌ها که خواندن‌شان پایانی ندارد؛ آن اندوهِ پایانیِ رسیده به انگشت‌ها، به چشم‌ها، به لب‌ها، به قلب. بلند شدم و آن کتابِ جلدِ سفید را برداشتم: «آری و نه به رمان نو»؛ و باز، و باز، و باز، و باز، رفتم سراغ مصاحبه‌ی آلن روب-گری‌یه:
شاهد(چشم‌چران) که منتشر شد، فیلیپ توینبی در «آبزرور» نوشت که این رمان یکی از دو کتابی است که در میان کتاب‌هایی که خوانده از همه ملال‌آورتر است. نامه‌ای به او نوشتم و پرسیدم دومی‌اش کدام است. هیچ جوابی نداد.

*



تصویر: جمعی از نویسندگان رمان نو؛ جلو انتشارات مینویی؛ با این‌که کسی روی خوش به این نویسندگان نشان نمی‌داد و خوانندگان اندکی داشتند، این انتشارات اقدام به چاپ آثار آن‌ها کرد. کسانی چون  آلن روب- گری‌یه، کلود سیمون، بکت، ناتالی ساروت و ...
  

هیچ نظری موجود نیست: