۱۳۹۵ مهر ۲۹, پنجشنبه

(.)



نشانه‌ی سجاوندی‌ی پرسش، این ؟، یادگارِ یک سرگردانی‌ست، راه است به مقصدنرسیده؛ یک سوال، هنوزجواب‌نگرفته: همان چنبره‌ی تردید که به جان می‌افتد و می‌خورد... برعکس، نقطه(.)ی گزاره‌ی خبری، یعنی که جمله به مقصود رسیده و معنای جمله تمام شده: یک آرمانِ محقق. هر پرسشی طلبِ یک آرمان است محقق‌ناشده: یک پاسخ
صادقیه در بیات اصفهان. کیوان طهماسبیان


این کتاب، این کتابِ محترم؛ که فقط یک کتاب نیست. می‌توان آن را اجرای هنری یک کتاب دانست. طرزِ خواندنِ بخصوصش، صداهای متن –سه صدا-، درشتی و ریزی فونت، گفت‌وگوی متن با خود، رنگ کلمه‌ها، نداشتن شماره‌ی صفحه، پایان‌بندی، قطعِ آن، همه‌ی این‌ها با هم، و برهم‌زدن عادتِ خواندن –این‌جا خواندن صدا دارد: «از صدای درشت‌ترِ متن پریدن به صدای ریزترِ حاشیه‌ها، که مثل زمزمه‌ی یک خود با «خود»ِ دیگرش غرقِ گفت‌وگوست.»- «کتاب» را به یک اثر هنری نزدیک کرده است.

*
حینِ خواندن می‌بینیم در متن‌های حاشیه‌ی کتاب، که به حاشیه نمی‌روند، هیچ‌گاه در پایان پاراگراف‌ها از نقطه(.) استفاده نشده است. انگار جملات هنوز در راهِ مقصداند؛ از متنی به متن دیگر حرکت می‌کنند؛ به صدایی دیگر، صداهایی دیگر؛ دنبالِ هم می‌آیند، اما لزوما ادامه‌ی هم نیستند. کتابی که دو بار «اتفاق» می‌افتد: یک‌بار با «نوشتن»، یک‌بار هم با «خواندن».



هیچ نظری موجود نیست: