اگر هر خوانندهای بهجز خانوادهی بیولوژیکیاش خانوادهای تشکیل بدهد از کاراکترها و نویسندههای محبوباش، «روبرتو بولانیو» چموشترین عضو خانوادهی من است. زندگی کولیوارش در جوانی و سرزندگیاش در عالم ادبیات، سفر، آوارگی و مواد مخدر، الهامبخش او در نوشتن بود. سالها شعر میگفت تا اینکه بعد از ازدواج و پدر شدن به داستان رو میآورد. و مشهور است که داستانهایش را با تغییر عنوانهای آن برای جوایز مختلف میفرستاد و در اغلب اوقات هم برگزیدهی جوایز میشد. در جوانی به همراه دوستانش گروه چریکهای ادبی را تشکیل میدهد و با برهمزدن جلسات ادبی سر زبانها میافتند. بیاغراق هر داستان و کتاباش مرا به وجد آورده است. از معدود نویسندههایی است که بعد از خواندن داستانی از او بلافاصله آن را دوبارهخوانی کردهام. و هر بار آرزو کردهام که کاش بلندتر بودند. حالا با خواندن «کارآگاهان وحشی» این آرزو برآورده شده است. همهی داستانهای محشری که از او خواندهام سایههایی از این کتاباند. بولانیو دو کاراکتر اصلی این رمان را با الهام از خود و دوستش «ماریو سانتیاگو» پرداخت کرده است. آن دو هم گروهی را تشکیل میدهند به نام «رئالیستهای دوآتشه» و با رفتارهای ضدجریانی که از خود بروز میدهند همچون گروه چریکهای ادبی در پی تغییر شعر قیام میکنند. بولانیو خودش این کتاب را نامهای عاشقانه به نسل خودش میداند. آن شور و وجد ادبی، در کنار زندگی هیپیوار شاعرانِ جوان، کتاب را بدل به چیزی فراتر از رمان کرده است. این رمان را میتوان ادای دین به شوری دانست حاصلِ عمری با ادبیات بودن. کتاب سه بخش دارد. بخش اول آن یادداشتهای روزانهی نفسگیرِ جوانی هفده ساله است که بعد از آشناییاش با «رئالیستهای دوآتشه» درس و دانشگاه و خانه را ترک میکند تا نهتنها زیست متفاوتش را در کنار این گروه تجربه کند که بدل بشود به نمایندهای از آن نسل. بخش دوم روایتی مالیخولیایی از منظر دهها راوی تا سرگشتگی دو کاراکتر اصلی را روایت کند. و سرانجام بخش پایانی که رجوع دوبارهای است به یادداشتهای روزانهی شاعر هفده ساله. کاراکتر اصلی این رمان ادبیات است. هر سطر و صفحهاش یادآور شور خواننده است در روزگاری که «ادبیات» مهمترین گناه و عصیان زندگیاش بود. خواندناش قدمزدنی طولانی است در یک دوره. جغرافیایی که آدمهایش نویسندهها و شاعرانی هستند که یکجا بند نمیشوند. هر جا که میرسند شروع میکنند به نوشتن و خواندن. یادآور دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد با آنهمه صفحات روزنامهها و مجلات و شاعران آوانگاردی که شاعرتر از شعرهایشان بودند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر