در
یک حرکت ناجوانمردانه، دیروز، باز سرما خوردم. از دیروز در رختخواب ماندهام. یک
سالیست به وقت سرماخوردگی سعی میکنم آدابش را بهجا آورم. معمولن در این روزها
میروم سراغ آشپزیکردن. تن غافل میشود از درد، وقتی آلودهی طعمها و رنگها میشود.
به گمانم تنام آگاه شده به این آداب. از دیروز اشتهای عجیبی پیدا کردهام. مدام
میخورم.
در
آشپزی شکلی از امید به زندگی نمایان است. عادت دارم برای شروع، مواد لازم را درظرفهای جداگانه کنار هم قرار دهم. دقت میکنم برشها یکاندازه باشد. رنگ در
اولویت است. طعم مربوط است به مرحلهی بعدی؛ وقتی ماهیتابه یا قابلمه را روی شعلهی
روشن میگذاریم. گاهی وقت اضافهکردن مواد، یا همزدن قابلمه، برمیگردم؛ نگاه میکنم
به هال، به درِ بازِ اتاق، به کتابها و کاغذهای کف خانه، به عکسها و تابلوهای
روی دیوار، عمیق میشوم در صدای موزیکی که پخش است، و بعد خیره میشوم به جای خالی
آنکه «من» است. تنها در این مواقع است که میتوانم با خودم کنار بیایم. من در
اغلب موارد خودم را به عنوان یک شخص ثالث میبینم؛ یک «او»، که نسبتی با من ندارد.
بعضی
کتابها، کتابهای اوقات بطالتاند؛ وقتیهایی که در بستر میمانیم تا به قول
فلوبر آرام دم بکشیم. من روزهای سرماخوردگی را هم اضافه کردهام به اوقات بطالت.
البته نه بطالت نرم، که بطالتِ تن، وقتی میخواهد پوست را بشکافد. کتاب «پروست و
من» یکی از آن کتابهاست. اصلن خواندن پروست، و دربارهی پروست، و همچنین خواندن
رولان بارت شکلی از بطالت من، و گرفتار شدن به «انزوای شیرین»ی است که بارت آن را
لازمهی نوشتن و کار خلاقانه میداند. کتاب بهدست، در بستر دراز کشیده، میخوانم:
من هیچوقت از آشپزی بدم نمیآمده
است. از عملیاتِ آشپزی خوشم میآید، از مشاهدهی تغییرِ شکلِ غذا لذت میبرم. (رنگبهرنگشدن،
غلیظشدن، جمعشدگی، بلورینشدن، قطبیشدن و مانند اینها). عملیات آشپزیِ مرا
نقصان کوچکی مغشوش میکند. به عبارت دیگر، آنچه من از عهدهاش برنمیآیم و همیشه
بد انجام میدهم نسبتها و زمانبندیست: روغن زیاد میریزم؛ نکند غذا بسوزد. غذا
را روی آتش زیاد میگذارم؛ میترسم خوب پخته نشود. خلاصه میترسم؛ زیرا نمیدانم
(چهمقدار و چهزمان). جاییکه امنیت رمز [نشانه] (نوعی دانشِ تضمینی) وجود داشته
باشد ترسی نیست: [مثلاً] بیشتر دوست دارم برنج بپزم تا سیبزمینی؛ زیرا میدانم
هفدهدقیقه طول میکشد. از آنجا که این عددی دقیق است از آن خوشم میآید (زیرا
عددی غیرِمعمول است). عدد صحیح بهنظر مصنوعی میرسد و برای اطمینانِ بیشتر به آن
عددی اضافه میکنم.