کتاب، کار زبان بر روی خودش است:
چنانکه گویی باید کتاب باشد تا زبان بر وجود زبان آگاهی یابد، به خود آید و با ناتمامیاش
خود را تمام کند.
موریس بلانشو. غیاب کتاب.
چندباری پیش آمده که دوستانی دربارهی
شکل روایت و رفتار با زبان در «ط» از من سوالاتی پرسیدهاند. با اینکه دوست ندارم
دربارهی آن حرف بزنم، اما ناچارم از توضیح این نکته:
این شکل از برخورد با زبان را میتوان
در تلاش برای پرداخت و بازنمایی اوتیسم سنجید و به عنوان یکی از امکانات زبان در روایت
در نظر گرفت. چنانچه مثلن فاکنر در فصل اول «خشم و هیاهو» از زبان بنجی که شیرین عقل
است روایت را پیش میبرد. آشفتگی بخشهای اول برمیگردد به ذهن اوتیسمی راوی، که سعی
کردهام با استفاده از گفتار اوتیسم آن بیماری را به سطح زبان منتقل کنم، طوری که خودِ
کتاب دچار این بیماری شود! متاسفانه اطلاعات کمی دربارهی اوتیسم و مخصوصا کاربرد
آن در ادبیات در دسترس است. چندی پیش انتشارات نیلوفر کتابی با عنوان «ادبیات و روانپزشکی»
منتشر کرد که فصل آخر آن دربارهی «اوتیسم در داستان» است. در آن مقالهی کتاب به علایم
اولیهی اوتیسم، یعنی مشکلات زبانی و ارتباط اجتماعی و مقاومت در برابر تغییر، اشاراتی
شده است. از تمایل این افراد به واژهسازی گرفته تا فهم تحتاللفظی زبان و غوطهورشدن
در حجم انبوهی از اطلاعات، طوری که «قادر به غربالکردن چیزهای نامربوطِ پیرامونی و
بیرونی نیستند.» و نیز حساسیت آنها به صداها، بوها، مزهها، اعداد و ... در خواندن
«ط» باید صبور بود. مخصوصا وقتی راوی اوتیسمی آن نویسنده است. اینجاست که ذهن راوی
با خودِ زبان وارد گفتگو شده و مدام در پیشبردن و پیشرفتن روایت دچار لکنت میشود.
او هر عملی را که بخواهد انجام دهد سریع آن را به قالب کلمه درمیآورد. به عنوان مثال
جایی از رمان دربارهی شکل خندیدنش صحبت میکند: «با کلمه میخندم، مثلن به جای اینکه
بگویم: تو چی؟ میگویم: توتو چیچی.»
فکر میکنم اگر خواننده از این
منظر که اوتیسم را نه به عنوان یک بیماری که به عنوان یک «وضعیت» در نظر بگیرد بهتر
میتواند با کتاب وارد گفتگو شود.
دوست عزیزم فرزان نصر در
یادداشتی اشارهی درستی به املای نادرست کلمهی «علیالخصوص» که در کتاب بهصورت
«عللخصوص» ضبط شده است، داشت. بابت این اشتباه سهوی و چند اشتباه دیگر از خواننده
عذرخواهی میکنم. البته در بخشهایی از کتاب اشتباهات عمدی هم دیده میشود که برمیگردد
به تپقهای ذهنی و زبانی راوی. ذهن یک اوتیسمی مدام میان «نظم و آشوب» درگیر است.
کوچکترین تغییری او را دچار آشوب ذهنی میکند. بخش هفت رمان در متن اصلی با غلطهای
املایی و تایپی نوشته شده است. در آن بخش ذهن راوی دچار آشوب شده. آن را به
پیشنهاد چند دوست در لحظات آخر تغییر دادم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر