گلدان عروسی یا سپوختنِ خوک. فیلمی عریان از کارگردان بلژیکی: Thierry Zéno. فیلمی که بارها با وجود سانسور بخشهایی از آن، باز هم برای ورود به
جشنوارهها با مشکل مواجه شده است. فیلمی مهجور و تکاندهنده که یادآور دو فیلم
بزرگ است: «سورچرانی بزرگ» مارکو فرری و «سالو»ی پازولینی. فیلمی که به وجدان ببینده
تجاوز میکند. اگر فرری در «سورچرانی بزرگ» علیه سرمایهداری برمیآشوبد و
پازولینی در سالو به فاشیسم میتازد؛ این فیلم «زنو» را میتوان فیلمی علیه خودِ
انسان دانست. انسانی که خوی انسانیاش را از دست داده و حتا به خودش هم رحم نمیکند!
در
این فیلم انسان دیگر حیوان ناطقی نیست. حیوانی است با نیازها و غرایز جسمانیاش.
میخورد، میخوابد، قضای حاجت میکند، با همنوعش درمیآمیزد. در این فیلم با
انسانی مواجه میشویم که حرف نمیزد؛ شاید اصلن قادر به تکلم نیست، یا نیازی به آن
ندارد! با حیوانات دیگر زندگی میکند، مثل آنها میخورد، میخوابد، خودش را خالی
میکند، اما به جای رابطه با انسانی دیگر، وارد رابطهای عاشقانه با یک خوک میشود.
همین رابطهی عاطفی و جماع عاشقانه است که لرزه براندام بیننده میاندازد. نشان
از انسانی که تنها تحت فرمان غریزه نیست! آیا به کاری که میکند آگاه است؟! توحش
او از حیوانات دیگر بیشتر است، تا جایی که مدفوع و ادرار خودش را میخورد. و وقتی
بچهخوکهایش(!) به دنیا میآیند و مهر مادرشان را نسبت به آنها میبیند، از
حسادت دارشان میزند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر