۱۳۹۸ دی ۱۷, سه‌شنبه

ضرورتِ جنون


یه دقیقه گذشت، یه دقیقه و پونزده ثانیه، یه دقیقه و سی ثانیه، یه دقیقه و چهل‌وپنج ثانیه، دو دقیقه، دو دقیقه و پونزده ثانیه، دو دقیقه و سی ثانیه، دو دقیقه و چهل‌وپنج ثانیه، سه دقیقه، سه دقیقه و پونزده ثانیه، سه دقیقه و سی ثانیه، سه دقیقه و چهل‌و‌پنج ثانیه.
وات. ساموئل بکت


بکت به یکی از دوستانش درباره‌ی ضرورتِ نوشتنِ وات می‌گوید: «تلاشی بود برای عاقل ماندن و جلوگیری از جنون.» و من این روزها که خورشید چاره‌ای جز تابیدن بر خیلِ خسته‌ی مردمِ رانده و مانده ندارد، برای جلوگیری از روان‌پریشی، این «درکِ هراسناکِ حد اعلای یک ناممکن» و سکته‌ای که باید در راه باشد، دوباره پناه برده‌ام به خواندنِ «وات». درجستجوی ایمن‌گاهی، گمشده‌ام در خطابه‌ی طولانی آرسن در پایان بخش اول. یا بخش سوم کتاب، آن‌جا که جنون وات به منطق و ساختار جملات هم سرایت می‌کند.


ژیل دلوز در یکی از آخرین مقالاتش، «فرسودگی»، که درباره‌ی بکت است، از «خسته»ها و «از پاافتاده»‌ها حرف می‌زند. خسته‌ها آن‌هایی هستند که هیچ امکانی در اختیار نداشته، و توانایی تحقق بخشیدن به کوچک‌ترین امکان‌ها را هم ندارند. در عوض از پاافتاده‌ها امر ممکن را می‌فرسایند. آن‌ها از هر نیاز و هدفی چشم‌پوشی می‌کنند. اگر خسته‌ها دراز می‌کشند و می‌خوابند، از پاافتاده‌ها به خود اجازه‌ی خوابیدن نمی‌دهند؛ پشت میز مطالعه، نشسته باقی می‌مانند؛ با دست‌ها روی میز، سر روی دست. شب فرا می‌رسد، و او هم‌چنان پشت میز باقی می‌ماند. دلوز این حالت را وحشتناک‌ترین موقعیت می‌داند. موقعیتی که نشسته انتظار مرگ را بکشیم؛ بی‌آن‌که توان بلندشدن یا خوابیدن را داشته باشیم.



خودم را می‌سپارم به تکرارها و ملالِ بی‌فیضِ این جنون، در ضرورتِ اجتناب‌ناپذیرِ بیان‌کردن، جلورفتن و به هیچ‌جا نرسیدن، به این هیچِ هیچ:

زمینِ بینوایِ پیرِ مزخرفِ پیر، زمینِ من و زمینِ پدرم و زمینِ مادرم و زمینِ پدرِ پدرم و مادرِ مادرم و مادرِ پدرم و پدرِ مادرم و پدرِ مادرِ پدرم و مادرِ پدرِ مادرم و مادرِ مادرِ پدرم و پدرِ پدرِ مادرم و مادرِ پدرِ پدرم و پدرِ مادرِ مادرم و پدرِ پدرِ پدرم و مادرِ مادرِ مادرم و زمینِ پدران و مادران آدم‌های دیگه و پدرِ پدران‌شون و مادرِ مادران‌شون و مادرانِ پدران و پدرانِ مادران و پدرانِ مادرانِ پدران و مادرانِ پدرانِ مادران و مادرانِ مادرانِ پدران و پدرانِ پدرانِ مادران و مادرانِ پدرانِ پدران و پدرانِ مادرانِ مادران و پدرانِ پدرانِ پدران و مادرانِ مادرانِ مادران‌شون.

هیچ نظری موجود نیست: