۱۴۰۰ شهریور ۲, سه‌شنبه

سربازان سالامیس

 

تقریبا هر کتاب و داستانی که از «روبرتو بولانیو» ترجمه شده باشد را خوانده‌ام. چند روز پیش که داشتم کتاب مصاحبه‌هایش را می‌خواندم بر خوردم به اسم رمان «سربازان سالامیس» نوشته یکی از دوستان بولانیو: خاویر سرکاس. کنجکاو شدم. دیدم کتاب ترجمه شده است. حین خواندن انگار داشتم کتاب دیگری از بولانیو می‌خواندم. جالب این‌که یکی از کاراکترهای رمان هم بولانیو است. رمانی با همان سبک بولانیو. مستندگونه، حضور تاریخ و تخیل و خود نویسنده. جایی از رمان سرکاس دنبال شاهدی می‌گردد که درباره‌ی پیشامدی شهادت بدهد. پیدایش نمی‌کند. از بولانیو کمک می‌خواهد. بولانیو پیشنهاد می‌کند: «خودت تصورش کن... تنها راه است؛ و بهترین راه. حقیقت آخرش به ما خیانت می‌کند؛ بهتر است فرصتی به آن ندهیم و خود ما اول به موضوع برسیم.» کتاب سرگذشت یکی از رهبران حزب فالانژ اسپانیاست که در طول جنگ در برابر جوخه‌ی اعدام قرار می‌گیرد اما به طرز معجره‌آسایی نجات پیدا می‌کند. کوشش سرکاس در این کتاب جستجوی واقعیت ماجراست، و زنده‌کردن یاد همه‌ی آن مبارزانی که بعد از واقعه از یاد می‌روند. قهرمانانی که مدال‌شان حافظه‌ی بازماندگان است.

هیچ نظری موجود نیست: