۱۳۹۴ آذر ۲۶, پنجشنبه

بدن به مثابه‌ی نوشتار


حساسیت عجیبی در من هست برای پنهان کردن دست‌نویسِ یادداشت‌ها و داستان‌هایی که می‌نویسم. هیچ‌وقت دوست نداشته‌ام کسی آن‌ها را قبل از ویرایش نهایی بخواند. آن‌ها مثل بدنم خصوصی هستند. شاید از این لحاظ است که تنها کسانی اجازه‌ی نگاه‌کردن به آن‌ها را دارند که بدنِ برهنه‌ام را دیده باشند. نوشتارْ شکل برهنه‌شدنِ درونم است. من هنگام نوشتن بدون جامه‌ام. کسی که خودش را کنار دیگری برهنه می‌کند اجازه می‌دهد دیگری او را بخواند. نگاهْ روی بدنِ برهنه می‌نویسد. هر عضو سطری می‌شود که توامان درد و لذت را به نمایش می‌گذارد. چیزی که اندامِ برهنه را متمایز می‌کند «راز» است. هیچ بدنی نیست که رازی را در خود پنهان نداشته باشد. زیبایی اندام برهنه رابطه‌ی مستقیمی با راز دارد. کسی که اندام برهنه‌اش را در خفا برای دیگری به نمایش می‌گذارد دست به رازورزی می‌زند. بنیامین می‌گوید: آن‌که خبر مرگ می‌آورد خودش را آدم مهمی می‌پندارد. بدن هم بدین گونه است. او حامل راز است. هر کس که رازی دارد خودش را مهم می‌پندارد. هم حاملِ خبر مرگ، و هم حامل راز، میل عجیبی به نمایش دارند. افشای راز آن‌ها را از قلمرو عمومی به عرصه‌ی خصوصی دیگری می‌برد. هر نوشته هم یک راز است؛ افشای یک راز. و از این لحاظ شاید بتوان گفت: نوشتن شکلی از روسپی‌گری است.



هیچ نظری موجود نیست: