روبرت والزر یکی از پیشگامان رمان مدرن است. یک آلمانی که مثل هیچ کس دیگری نمینوشت؛ جز خودش. او حدود بیست و پنج سال آخر عمرش را در یک تیمارستان به سر برد؛ و بر بسیاری از نویسندگان چون کافکا، موزیل و والتر بنیامین تاثیر گذاشت. این تاثیرگذاری تا حدی است که موزیل گفته است: «آثار کافکا حالت خاصی از سبک والزر است.» سومین رمان این نویسنده با عنوان «یاکوب فون گونتن» سال گذشته در ایران ترجمه و چاپ شد. دو ترجمه به فاصله زمانی اندکی از هم. رمان درباره شخصیتی است به نام یاکوب که به موسسهای میرود تا بتواند اصول نوکری را یاد بگیرد، و به قول خودش بشود «یک صفر ناز و تپلی». رمان که طرح کمرنگی دارد با وقفه در روایت جلو میرود. ساختارش چنان تازه و نو است که خواننده به سختی باور میکند یک قرن پیش نوشته شده است. دلیل این نوشته بیشتر معرفی فیلمی است که با اقتباس از این رمان ساخته شده است. هیچ واژهای برای توصیفش پیدا نمیکنم. اعجابانگیزترین فیلمی که دیدهام. نماهای نزدیک از اشیا و اعضای آدمها، فیلم را به یک سمفونی بدل کرده است. داستان استحالهی یاکوب به هیچ. نمیتوان از هیچ کدام از نماهای فیلم گذشت. وفاداری این فیلم به رمان و سبک والزر که در آن طرح داستانی یا اصلن وجود ندارد یا چنان کمرنگ است که دیده نمیشود، مثالزدنی است. شاگردهای آن مدرسهی جهنمی درگیر تناقضی هستند که فیلم و کتاب بر پایهی آن شکل گرفته: تلاش برای تبدیل شدن به یک نوکر خوب! چشماندازی از آینده که ویرانکننده است.
۱۳۹۴ آذر ۲۸, شنبه
یک صفرِ خوب
روبرت والزر یکی از پیشگامان رمان مدرن است. یک آلمانی که مثل هیچ کس دیگری نمینوشت؛ جز خودش. او حدود بیست و پنج سال آخر عمرش را در یک تیمارستان به سر برد؛ و بر بسیاری از نویسندگان چون کافکا، موزیل و والتر بنیامین تاثیر گذاشت. این تاثیرگذاری تا حدی است که موزیل گفته است: «آثار کافکا حالت خاصی از سبک والزر است.» سومین رمان این نویسنده با عنوان «یاکوب فون گونتن» سال گذشته در ایران ترجمه و چاپ شد. دو ترجمه به فاصله زمانی اندکی از هم. رمان درباره شخصیتی است به نام یاکوب که به موسسهای میرود تا بتواند اصول نوکری را یاد بگیرد، و به قول خودش بشود «یک صفر ناز و تپلی». رمان که طرح کمرنگی دارد با وقفه در روایت جلو میرود. ساختارش چنان تازه و نو است که خواننده به سختی باور میکند یک قرن پیش نوشته شده است. دلیل این نوشته بیشتر معرفی فیلمی است که با اقتباس از این رمان ساخته شده است. هیچ واژهای برای توصیفش پیدا نمیکنم. اعجابانگیزترین فیلمی که دیدهام. نماهای نزدیک از اشیا و اعضای آدمها، فیلم را به یک سمفونی بدل کرده است. داستان استحالهی یاکوب به هیچ. نمیتوان از هیچ کدام از نماهای فیلم گذشت. وفاداری این فیلم به رمان و سبک والزر که در آن طرح داستانی یا اصلن وجود ندارد یا چنان کمرنگ است که دیده نمیشود، مثالزدنی است. شاگردهای آن مدرسهی جهنمی درگیر تناقضی هستند که فیلم و کتاب بر پایهی آن شکل گرفته: تلاش برای تبدیل شدن به یک نوکر خوب! چشماندازی از آینده که ویرانکننده است.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر