۱۳۹۷ مهر ۱۳, جمعه

لِرد


وقتی می‌خواهند تو هم جزیی از بازی باشی؛ حتا اگر نخواهی؛ بازی آن‌ها. یک حریف از قبل شکست خورده. محکوم به ایفای نقش برای دیگری بزرگ: آقای سماوات. نمای آخر؛ استیصال؛ دانستن این‌که حتا در بازی‌ای که خودت راه انداخته‌ای داری به نفع حریف بازی می‌کنی. انگار محکومت کنند از خودت هم شکست بخوری. «لِرد» را باید دید. فروریزی و فروپاشی یک وجدان معذب در سیستمی مریض که خارج از دایره‌ی سلطه‌اش هیچ آدم و صدا و نگاه دیگری را تاب نمی‌آورد.

هیچ نظری موجود نیست: