۱۳۹۸ آذر ۱۸, دوشنبه

احتمالِ ارتکاب



اردوگاه مطلق‌ترین مکان زیست‌سیاسی است که تا به‌حال واقعیت پیدا کرده است. مکانی که در آن، قدرت با چیزی رویارو نمی‌شود مگر حیات بیولوژیکِ محض بی‌هیچ میانجی‌یی. اردوگاه خودِ پارادایمِ حاکم بر فضای سیاسی است، آن‌هم در نقطه‌ای که سیاست به زیست‌سیاست بدل می‌گردد و هوموساکر از شهروند غیرقابل تشخیص می‌شود.

 ...

اگر ذاتِ اردوگاه عبارت است از جسمانیت بخشیدن به وضعیت استثنایی و در نتیجه ایجاد مکانی برای خودِ حیات برهنه در کل، در این صورت هر زمان چنین ساختاری ایجاد شود، عملا باید تصدیق کنیم که با یک اردوگاه روبروییم... مکانی ظاهرا آرام‌بخش به‌واقع مرزهای آن مکانی را تعیین می‌کند که در آن، حال بنا به هر نیت و هدفی، حاکمیتِ عادی قانون به‌حال تعلیق درمی‌آید، مکانی که در آن احتمالِ ارتکاب یا عدم ارتکابِ فجایع نه به قانون، بلکه به فرهیختگی و شعور اخلاقی خودِ پلیس بستگی دارد، پلیسی که موقتا در مقام حاکم عمل می‌کند.

...
 

اگر حاکم همان یگانه کسی است که از طریق اعلام وضعیت استثنایی و تعلیق اعتبار قانون، نقطه‌ی عدم‌ تمایز میان خشونت و حق (یا قانون) را تعیین می‌کند، پلیس همواره در درون یک وضعیت استثنایی مشابه عمل می‌کند. دلایلِ وجود «نظم عمومی» و «امنیت» که بر اساس آن‌ها پلیس مجبور است در مواجهه با هر موردی مبنایی خاص را برگزیند، تعیین‌گر نوعی منطقه‌ی عدم تمایز میان خشونت و قانون‌اند که دقیقا قرینه‌ی منطقه‌ی مختص به شخص حاکم است. «بنیامین» به‌درستی به این نکته اشاره کرد که: این نظر که اهداف خشونت پلیس همواره یکسان یا حتا مرتبط با اهداف قانون عمومی است، یک‌سر خطاست. برعکس، «قانون»ِ پلیس به‌واقع نشانگر آن نقطه‌ای است که در آن، «دولت»، حال چه از سر ناتوانی و چه براساس به‌هم‌پیوستگی‌های درون‌ماندگارِ هر نظام قانونی، دیگر قادر نیست تحقق اهداف تجربی‌یی را که مایل است به هر قیمتی بدان‌ها دست یابد، از طریق قانونی تضمین کند.


...

از پیامدهای انتصاب شخص حاکم به مقام پلیس یکی این است که به مجرم‌کردنِ حریف ضرورت می‌بخشد.
لغزش تدریجی حاکمیت به‌جانب تاریک‌ترین مناطقِ قانونی پلیس دست‌کم یک جنبه‌ی مثبت دارد که شایسته‌ی ذکر است: آن‌چه سردمداران دولت هنوز در نیافته‌اند این است که این مجرم‌ساختن هر دم قادر است معکوس شود و خودِ ایشان را هدف قرار بدهد.

...
بخش‌هایی از کتاب «وسایل بی‌هدف: یادداشت‌هایی در باب سیاست» جورجو آگامبن.

هیچ نظری موجود نیست: