گفته: «باعث خوشبختی است که کتابها و فیلمها وجود دارند... ادبیات پناهگاه است. به دید من نسبت به جهان عمق بخشیده. کتابها چیزهایی را به من گفتند که زندهها نمیگفتند. ادبیات دربارهی جهان تحقیق کرده؛ به این معنا درسی دربارهی اخلاق هنری به من داده است. آگاهی اخلاقی را مدیون ادبیاتم.»
در مصاحبهای با مارگریت دوراس در جواب سوالی از او «اگر سینما در میان نبود و تو هم فیلم نمیساختی، چه میکردی؟» گدار جواب میدهد: شاید یکی دو تا رمانِ بد مینوشتم. گدار که ادبیات را مادر تعمیدی خود میداند اعتراف میکند همیشه در تلاش بوده برای نوشتن رمان. در یکی از مصاحبههای کتاب «سرنوشتهای سینما» میگوید: «من همیشه میان آنچه عموما رساله یا مقاله گفته شده است با آنچه معمولا رمان خوانده میشود سرگردان بودهام.» یادآور سوالی که در ابتدای فیلم «در ستایش عشق» پرسیده میشود: «از بین سینما، تئاتر، رمان، یا اپرا شما کدامیک را انتخاب میکنید؟ جواب داده میشود: رمان.»
این مادر تعمیدی نقش ویژهای در آثارش دارد. تا جایی که میگوید در سینما هیچ فیلمساز دیگری سراغ نداریم که اندازهی او پای کتاب را به سینما باز کرده باشد: «دلبندم به کلمه. کلمات به جن میمانند.» به قول خودش در تلاش بوده برای بهکارنبردن کلمه در فیلمهایش، منتها نتوانسته جایگزین مناسبی برای آن پیدا کند. ادبیات از چهاردهسالگی با هدیهگرفتن «مائدههای زمینی» آندره ژید وارد زندگیاش میشود. تا سالهای آخر عمر که حسرتهایش هم جنس ادبی دارد: «رمانی که مدتهاست قصد دارم بخوانم ولی هنوز موفق نشدهام، سیسال هست که دم دستم است، از فاکنر: آبشالوم آبشالوم. »
و من بارها در حسرت کتاب و رمانی که گدار ننوشته با خواندن مصاحبههایش خودم را گرم کردهام. و نیز آن دو کتاب «آن ویازمسکی»، او که از لحظات زیستهاش با گدار میگوید. ترسیم سیمای گدار عاشق، همراه با رفتار سیاسیاش در حوادث ماه مه. اینکه چطور در روزهای آشنایی به هر بهانهای کتابی به «آن» هدیه میدادهست. و چگونه در جریان حوادث ماه مه از اینکه میبیند «آن» تصمیم دارد به فستیوال کن برود ناراحت میشود و از در آغوش کشیدناش سر باز میزند:«در اعتصابم، در اعتصاب عشق.» سرانجام وقتی به اصرار تروفو به کن میرود، آنجا به همراه تروفو، لویی مال و ژانپییر لئو پردهی قرمز تالار نمایش فستیوال کن را پایین میکشند و به کار فستیوال پایان میدهند: «ما در مورد همبستگی با دانشجویان و کارگران صحبت میکنیم و شما عوضیهای احمق درباره دالی شات و کلوزآپ.»