۱۴۰۱ شهریور ۱۷, پنجشنبه

در مدت درخت


بالاخره رسید. «در مدت درخت». کتاب تازه‌ی «یداله رویایی». حالا دستِ من است. درختِ من است. با آن این را می‌نویسم. همین فعلِ «می‌نویسم» را، ضمیرهای «این» و «آن» را. چاپ شده در هلند، گذشته از فرانسه، اتراق‌کرده در نروژ، نزدِ خانم میم. لطف خانم میم است این کتاب. این تحققِ رویا. خبر چاپش را که دادم گفت نسخه‌ای از طرفِ او دستِ مرا می‌گیرد. و گرفت. پس‌اش نمی‌دهد به من.  بیست روز انتظار، بیست روز اضطراب، بیست روز توهم توقیف کتاب در اداره‌ی پست. و حالا در مدت این درخت نشسته‌ام تا زیر سایه‌اش لغت را جستجو کنم. چهارده‌سال از چاپ آخرین کتاب شعر «یداله رویایی» گذشته است: «در جستجوی آن لغت تنها»؛ حالا با این مجموعه‌ی تازه می‌دانیم که همیشه پی آن لغت تنها بوده‌ست. او که در مصاحبه‌ای می‌گوید: «دیگر روی جلد کتاب نمی‌نویسم این شعر هست یا این قصه هست؛ نباید نوشت. این نوشته است.» حالا این منم، خود را سپرده به «نوشته»ی تازه‌ی او. آغازش کلامی است از «سهروردی» در «عقل سرخ»: «داس را برداشت و به دنبال واژه‌های درو شده رفت.» می‌خوانم. «نوشته» را می‌خوانم. خواندن «داس» من است. می‌روم به درو کردن شعرها.

 

در یکی از شعرهای کتاب آمده:

«شبانه کسی

خواب زبانش را می‌بیند.»

و همه‌ی این شعرها خواب‌هایی است که زبان رویایی دیده است:

 

«عشق تو زخم

بر راهِ رفته می‌زد.»

 

هربار کتابی از رویایی می‌خوانم احساس می‌کنم راهی یا چیزی را طی کرده‌ام. حالا هم می‌خوانم تا با زخمِ راه، عفونتِ لغت را طی کرده باشم.


 

هیچ نظری موجود نیست: