مورگیانا؛ این دومین فیلمی بود که از هرتز میدیدم. حین دیدنش حتا نمیتوانستم برای یک ثانیه
چشم از روی مانیتور بردارم. تکنیک خاص فیلمبرداری هرتز و زاویهی دیدی که در طول
فیلم چندبار تغییر میکند، همراه با موسیقی متن، مخاطب فیلم را در خلسهای کابوسوار
فرو میبرد. داستان حسادت و سقوط روح زنی به مرتبهی جنون؛ خواهری که نمیتواند
حضور خواهر کوچکترش را تاب بیاورد. کارگردانی شگفتانگیز هرتز، بیننده را چنان
همراه خود میبرد انگار دوربین را درون شخصیتها کار گذاشته و از دورنِ آنها فیلم
را روایت میکند. در فیلم دیگرش «جنازهسوز» هم، صدای دوزخی کاراکتر اصلی، بیننده
را خلع سلاح میکند. در این دو فیلم فرم و محتوا و موسیقی چنان در هم تنیدهاند که
آدم احساس میکند برای دیدنشان به کمک احتیاج دارد.
۱ نظر:
فایدهای ندارد. باید ببینمش، باید ببینم فیلمهای هرتز را.
ارسال یک نظر