از کجا آمده؟ نمیدانم. زیباست
اما. تنِ زخمی را دوست دارم. زنده است. نفس میکشد. دست میکشم روی زخم. نُک انگشتانم
انگار کلمهای را لمس کنند به وجد میآیند. پوست که میشکافد رازش را پنهان میکند.
محافظت میکند از آن.
زخمها اندوهِ تن را میپوشانند.
من با تن زخمی، تنی که جای زخمی کهنه را، مثل یادگاری عزیزی با خود دارد، بهتر و راحتتر
کنار میآیم. خودمانی است آن تن. حرفهایش را میفهمم. قابل اعتمادتر جلوه میکند.
خجول است. در تلاش است برای پنهانکردن عریانیاش. برهنگیاش اما زیبا و خواستنیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر