به جرئت میتوانم بگویم همهی ما تحت تاثیر رمان «بیراه»ایم؛ حتا اگر آن را هم نخوانده باشیم. مهمترین اثر منثور مکتب انحطاط. کاراکتر اصلی آن «ژان دز سنت» را نویسندهاش از شخصیت بودلر الهام گرفته است. رمانی بیپیرنگ که معمولا از آن با این کلمات نام میبرند: رمانی دربارهی هیچچیز. همان کمالی که فلوبر برای نوشتن رمان در نظر داشت: «چیزی که میخواهم انجام دهم، کتابی است دربارهی هیچ، کتابی بدون وابستگی خارجی که با نیروی درونی سبکاش به خودش تکیه دهد، مانند زمین که بیهیچ تکیهگاهی خود را در هوا نگه میدارد، کتابی که تقریبا موضوعی نداشته باشد.» رد رمان «بیراه» را میتوان همهجا یافت. پدر معنوی خیلی از کاراکترهای ادبیست. از «لرد هنری» رمان «تصویر دریان گری» گرفته تا فردینان بارداموی «سفر به انتهای شب» و روکانتن «تهوع» سارتر. میزان محبوبیت و تاثیرگذاری این رمان برای «اسکار وایلد» تا حدی است که فصل یازدهم تنها رمانش را به تقلید از آن مینویسد. «دریان گری» شخصیت رمان وایلد چنان وابستهی این کتاب است که نُه نسخه از آن را در کتابخانهاش دارد. وایلد از این رمان به عنوان کتابی زهرآلود و مسمومکننده نام میبرد: «کتابی که دریان گری را مسموم کرده بود. گاه شر را هیچ نمیدید جز حالتی که به یاریاش میشد مفهوم امر زیبا را دریافت.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر