کتاب مقدس این روزهای من است. تجویز مناسبی علیه افسردگی بعد از جنبشهایی که برای مدتی مسکوت میمانند. با خواندن همان جملهی اول فهمیدم که پیش از ترجمه و چاپش هم آن را خواندهام، سال78، سال88، در آبان98، در جنبش ژینا، چرا که «ما وارد جنبش نشدیم، از روزی که به دنیا آمدهایم، درون آن هستیم.» کتابی که شروع دارد، پایان نه. خواننده به محض اینکه آن را دست گرفت، با رسیدن به صفحه و سطر و نقطهی پایان هم نمیتواند آن را تمامشده فرض کند. کتاب صداهاست. کتاب خیابان است: کتاب دیوارنوشتها، پلاکاردها، کشتهشدهها، مفقودیها، زندانیشدهها، شکنجهدیدهها، اعدامیها، زخمیها. نمیدانم خواندنش را چه روزی آغاز کردم، فقط میدانم هر روز با من است. هر کتاب دیگری را هم که برای خواندن دست گرفتهام برای همراهی با این کتاب بودهست. تا به وقت خواندنِ «قتلعام در تلاتلولکو» تنها نباشم. تا دستم را بگیرد، نفسام را بالا بیاورد. خواندنش همراه است با حسرت. حسرت برای نداشتن چنین کتابی که مناسبِ حالای حالِ ماست. و امید به اینکه یک روز ما هم چنین کتابی و روایت خودمان را خواهیم داشت. آن را گذاشتهام کنار «تب تند آمریکای لاتین»، تا خواندنش مرا زنده نگه دارد به وقتِ مُردگی. شرمسارم میکند از آنچه نوشتهام، از آنچه سانسور کردهام، از آنچه میترسم بنویسم، از آنچه مینویسم و اصلاحیه میخورد و ممیزی کمرش را میشکند. از آنچه مینویسیم و رد میشود. داشتن چنین کتابی را به جنبش و قیام ژینا بدهکاریم. ما که از بازماندههای آبانیم. همهی ما بدهکاریم. آنها که مینویسند، آنها که نمینویسند. هر کدام از ما باید روایت خودمان را داشته باشیم. حتا اگر شده یک جمله. مثل تک جملههایی که در این کتاب آمدهاند: «خیلی پایین تیراندازی میکنند، خیلی پایین، دولا شو!» کتاب «قتلعام در تلاتلولکو» روایتی منحصربهفرد است از سرکوب وحشیانهی جنبش دانشجویی مکزیک در2اکتبر1968، به شهادتِ تاریخ شفاهی؛ جنبشی که مطالبات فرادانشگاهی داشت. کتاب پر از صداست. صدای دانشجوها، استادها، معلمها، دانشآموزها، پدرها، مادرها، کارگران، پلیسها، زندانیان، نویسندهها، هنرمندان، شاعرها، کاسبکاران، رهگذران، دیوارنوشتها، پارچهنوشتها، و همهی آنهایی که ماندند تا شهادت بدهند. و حالا ما. ما که پر از صدائیم. چشمهامان پر از صداست. دستهامان پر از صداست. دهانمان پر از صداست. زخمهامان پر از صداست. خوابها و کابوسها و امیدهای بربادرفتهمان پر از صداست. این روایتهای شفاهی که نیاز به شهادتِ شاهدان دارد. ما آنانیم که باید برای «شاهد» هم شهادت بدهیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر