۱۳۹۶ تیر ۴, یکشنبه

لکنتِ کلمه



او غرق است در لکنتِ کلمه؛ در لهجه‌ای که کلمه به زندگی‌اش داده است. وقتی حرف می‌زند در واقع حرف نمی‌زند؛ فقط اصواتی را صادر می‌کند. نوشتنْ کلام اوست. مکتوبْ زبان اوست. سمت و سوی حرف‌هایش وقتی دارد حرف می‌زند به او برنمی‌گردد. «او»ی دیگری‌ست که حرف می‌زند؛ آن نسخه‌ی جعلی که از خود، در خود ساخته است. از خودش دو نسخه دارد. یکی آن‌که دارد می‌نویسد؛ دیگری آن‌که حرف می‌زند. عموما در رابطه با دیگران، در حضورش خارج از مکانی که می‌نویسد، نسخه‌ی بدل خود را عرضه می‌کند. بیان شفاهی سپر او برای محافظت از نسخه‌ی اصلی‌ست. تندتند حرف می‌زند و بی‌دقت. سعی می‌کند مدام کلام طرف مقابل را قطع کند. اجازه نمی‌دهد دیگری مکثی داشته باشد؛ سعی در رعایتِ اخلاقِ واژگانی ندارد. او با شکل حرف زدنش، با بیان شفاهی‌اش، با اداهای دست و صورتش، در پی برقراری «فاصله» است. او به فاصله‌ای که ایجاد می‌کند محتاج است. کلمه این فاصله را از او طلب می‌کند.


تصویر: ارفه شاعر و خواننده‌ی افسون‌گر اساطیر یونان بعد از مرگ همسرش اریدیس که تاب دوری از او را ندارد به جهنم می‌رود تا او را به جهان زندگان برگرداند. «هادس» -خدای جهان مردگان- که با آواز ارفه افسون شده، به شرطی به این کار رضا می‌دهد که تا هنگام خروج کامل از جهان مردگان ارفه حق نگاه‌کردن به اریدیس را نداشته باشد. اما در میانه‌ی راه ارفه برمی‌گردد، و اریدیس برای همیشه در دنیای مردگان باقی می‌ماند. بلانشو می‌گوید عمل نوشتن با نگاه ارفه آغاز می‌شود.

هیچ نظری موجود نیست: