۱۳۹۷ شهریور ۱۵, پنجشنبه

پاریسِ دوراس


پیش‌تر کتابی دیگر از این نویسنده که کتاب‌ها و پژوهش‌های قابل توجهی درباره‌ی مارگریت دوراس دارد خوانده بودم: حقیقت و افسانه: سیری در آثار و احوال مارگریت دوراس. کتابِ «پاریسِ دوراس» به بیان و نقشِ شهر پاریس در زندگی و آثار دوراس می‌پردازد. این‌که چگونه پاریس و اتفاقاتی که در آن می‌افتد در دوراس درونی می‌شود و خودش را در آثارش نشان می‌دهد.


کشف پاریس برای دوراس در طول سالیان شکل می‌گیرد. ابتدا برای تحصیل همراه با مادرش راهی آن‌جا می‌شود. چیزی که او را به شگفت می‌آورد سالن‌های سینما و تئاتر است. رفتن به اپرا و دیدار از موزه‌ها و کتاب‌فروشی‌ها. در دیدار دوم اولین آزادی‌های فردی‌اش را تجربه می‌کند. می‌خواهد برای ادای دین به پدرِ ازدست‌رفته‌اش ریاضیات بخواند. سرانجام رشته‌ی حقوق را انتخاب می‌کند. میانه‌ای با آن ندارد. در این دوران است که از طریق یکی از دوستانش با سیاست و مبارزه‌ی سیاسی آشنا می‌شود. برای دست‌یافتن به مطالبات اجتماعی به جناح چپ می‌پیوندد.


پاریس برای دوراس دو بخش مجزاست. یکی پاریس مردمیِ سال‌های شکوفایی حزب چپ، یکی هم پاریس ادبی. درست چند هفته قبل از آغاز جنگ با روبر آنتلم ازدواج می‌کند. با شروع جنگ آنتلم به جبهه می‌رود. دوراس هم که در اداره‌ای مشغول به‌کار است با تغییر اجباری مکان ادارات از پاریس به شهرهای کوچک حومه، آن‌جا را ترک می‌کند. بعد از بازگشت به پاریس آپارتمانی در محله‌ی سن ‌ژرمن، کوچه‌ی سن‌بنو آ اجاره می‌کند. مکانی مهم در زندگی دوراس، که بعدها از آن به مرکز دوراسی یاد می‌شود. چهل و چهار سال در آن زندگی می‌کند. کتاب‌های مهم‌اش را در این خانه می‌نویسد. محل قرارها و جمع‌های دوستانه: باتای، بلانشو، میشو، دوس پاسوس؛ گاهی هم لاکان. و سرانجام محل مرگ او.


به هنگام جنبش آزادی‌خواه مردم علیه حضور فرانسه در الجزایر دوراس از خلوتش بیرون می‌آید. در فعالیت‌های جمعی شرکت می‌کند. رویدادهای می68 هم نقطه‌ی عطفی در زندگی او می‌شود. حضورش در تظاهرات چشمگیر است. در تمام شوراهای دانشجویی حاضر است. سخنرانی می‌کند. اعلامیه می‌نویسد. تحولی در نوشتار او پیدا می‌شود و همان موقع است که فکر ساختن فیلم هم به‌سرش می‌زند.



با بالارفتن سن و کناره‌گیری از حزب بیشتر به نوشتن پناه می‌برد. ترددش در شهر و فعالیت‌های جمعی کمتر می‌شود. همه‌ی وقتش را صرف کتاب‌هایش می‌کند. این‌بار هم از پاریس غافل نیست؛ پاریسِ حالا درونی شده در او.  آن را به نوعی دیگر تجربه می‌کند: کلام مکتوب.

هیچ نظری موجود نیست: