۱۳۹۸ خرداد ۲۰, دوشنبه

من متهم هستم. خواب قتل عام می‌بینم


اگر امکان مالی‌اش را داشتم مرد چمدان به‌دستی می‌شدم ایستاده گوشه‌ی یک خیابان شلوغ و به همه‌ی آن‌هایی که از کنارم می‌گذشتند یک نسخه از کتاب «یادداشت‌های روزانه»ی سیلویا پلات را هدیه می‌دادم:


دلم می‌خواهد مرا در اتومبیلی بیاندازند و به کوه‌ها ببرند، به کلبه‌ای در دره‌ای که باد در آن هو می‌کشد و مثل زن‌های غارنشین به من تجاوز کنند، دست و پا بزنم، فریاد سر بدهم و در خلسه‌ی وحشیانه‌ی ارگاسم رها شوم.
سیلویا پلات. یادداشت‌های روزانه. هجدهم فوریه1953

۳ نظر:

انجمن ارواح سرگردان گفت...

shirin گفت...

اوه! چه ایده ای ، این کتاب جز کتاب های بالینی من هست :)

zahed barkhoda گفت...

به «انجمن ارواح سرگردان»: آمدم رفیق‌جان، با یه نسخه کتاب. (ببخشید، به‌دلیل نابلدی کامنت شما اشتباهی حذف شد.)