شب،
وقتی پسر جوان به خانه برمیگردد او را آنجا میبیند؛ چخوف خانهی اوست. در وان
حمام؛ گویی مشغول عبادت است! شب را با شبحِ چخوف به سر میبرد. آن شوخ و شنگی در
نگاه چخوف نیست. بیشتر به سایهای میماند که از دنیای مردگان آمده تا داستانِ
ناتمامی را تمام کند! سرگردان است و مات؛ میداند دیگر متعلق به این دنیا نیست.
صبح با پیوستن به سرما و مه صبحگاهی، داستانِ ناتمام را، ناتمام رها میکند.
چند
هفته است با این فیلمِ درخشان زندگی میکنم. دیدنش مرا عمیقا به وجد آورد. سوکوروف یک نابغه است؛ این را با تکتک فیلمهایش ثابت کرده. این فیلمش،
با آن فضای مهآلود و برفی، و قابهای حیرتانگیز، ادای دینی است به استاد مسلم
داستان کوتاه: چخوف. دیدنش برای آنهایی که مثل بنده ارادت خاصی به چخوف و داستانهایش دارند چنان لذتبخش خواهد بود که تا مدتها او را کنار خود احساس میکنند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر