۱۳۹۵ آبان ۱۹, چهارشنبه

حکومتِ نقل قول‌ها








قطعه‌ای از بتهوون؛ قطعه‌ای از شوئنبرگ؛ نشاندادن کتاب‌هایی از پاوند، داستایفسکی، آلکساندر سولژنیتسین؛ نقل قول‌هایی از نویسندگان و هنرمندان و فیلسوفان؛ بر صحنه‌آوردن لرد بایرون و مری شلی؛ همه‌ی این‌ها باهم در «خداحافظی با زبان» جمع آمده‌اند؛ با این آگاهی که «خداحافظی با زبان» به‌معنای «پایان زبان» نیست.


گدار در این فیلم مشغول نوشتن است. گویی دفترچه‌ای در دست دارد و بعد از نوشتن هر جمله صفحه‌ای را ورق می‌زند. تصاویر در حکم جملاتِ ناتمامی هستند که گاه بی«فعل» می‌مانند. بخش‌هایی از فیلم خارج از دید دوربین اتفاق می‌افتد. حرف‌هایی که شخصیت‌ها بر زبان می‌آورند پاسخ به پرسش‌هایی است که آن‌ها را نمی‌شنویم. زبانْ قاصر از بیان است. حتا تصاویر هم ناتوان‌اند. انگار دستگاه‌های ضبط صدا و تصویر مشکل فنی دارند. تصاویر و حرف‌ها درست زمانی قطع می‌شود که ظاهرا می‌خواهند سرانجامی پیدا کنند.


ناکامی زبان در حفظ رابطه. حتا تقلیل رابطه به واسطه‌ی زبان. یکی از آدم‌های فیلم می‌گوید که در آینده‌ای نزدیک بشر برای سردرآوردن از حرف‌های خود به مترجم نیاز پیدا می‌کند. در آخرین تلاش برای حفظِ این پیوندِ سست، مکالمات روزمره جای خود را به سوال و جواب می‌دهد. در این فیلم حتا سوال‌ها و جواب‌ها چندان ربطی به زندگی خصوصی شخصیت‌ها ندارند. بیان‌های مکانیکی و تا حدی نمایشی. بخشی از حرف‌هایی که در فیلم زده می‌شود نقل قول‌هایی از کتاب‌ها هستند. انگار دو طرف در خانه‌ی خود مشغول تمرین دیالوگ‌های نمایشی می‌باشند که باید اجرا کنند.


گفته‌ی خود گدار: «فیلمی است درباره زن و مردی که دیگر زبان مشترکی ندارند. سگ پادرمیانی می‌کند و به حرف می‌آید.» سگ همه‌جا هست، هرچند گاهی دیده نمی‌شود. افسرده به نظر می‌رسد!  پارس نمی‌کند. آن‌چه اتفاق می‌افتد و بیان می‌شود را می‌بیند و می‌شنود. به نظر می‌آید جاهایی از فیلم را نگاهِ سگ روایت می‌کند. سگی که هیچ آگاهی کلامی ندارد و جهان را همان‌گونه که هست تجربه می‌کند.



هیچ نظری موجود نیست: