۱۳۹۵ آبان ۱۵, شنبه

نمایشِ معنا



ارنست همینگوی که در جنگ جهانی اول راننده آمبولانس بود زخمی شده و در بیمارستان صلیب سرخ آمریکا در میلان بستری می‌شود. از میان هجده پرستاری که در آن بیمارستان خدمت می‌کنند همینگوی نوزده ساله عاشق سرپرستار آن‌جا اگنس می‌شود. اگنس سی ساله اما در این رابطه جانب احتیاط پیش می‌گیرد. هر چند رابطه‌ی آن‌ها مدتی طول می‌کشد و گویا قرار ازدواج هم می‌گذارند، پس از چندی اگنس خبر می‌دهد عاشق جوانی ناپلی شده است. این اتفاقات بعدها الهامی می‌شود برای خلق یکی از شاهکارهای همینگوی: «وداع با اسلحه».



تصویر: زمانی که همینگوی در بیمارستان بستری است نامه‌ای سه صفحه‌ای از همکارانش دریافت می‌کند که در آن به صورت رمز و با استفاده از خط‌نگاری و نقاشی به شرح یک شب میگساری خود می‌پردازند.


هیچ نظری موجود نیست: