سنگِ من، گورِ من، کلمهی حک شده بر آخرین نشانهی من در این
جهان. سنگ قبرها آخرین برگهی دفتریادداشتِ مُردهها هستند. کاش قانونی بود که هر
کس قبل از مرگْ جملهی سنگ گورش را انتخاب میکرد. امروز به این «آخرین جمله» فکر
میکردم. به نوشتهی روی سنگی که نقش مرا بازی میکند.
آخرین جمله، جملهای که با گفتنش خنده بر لبهایم بیاورد، آن
وردِ زمینی که در فاصلهی بین مژهها بنشیند؛ جملهی آغازین بخش اول کتاب «ارادهی
قدرت» نیچه:
هدفی در کار نیست؛ «چرا؟» پاسخی نمییابد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر