۱۳۹۵ تیر ۱۳, یکشنبه

ارواحِ خطوط



شب بیدارمانی‌*. بختِ کورِ جسم. رهگذرِ بلاتکلیف؛ عاطل و باطل، میان نامه‌های ون‌گوگ و یادداشت‌های روزانه‌ی کافکا. پاس‌داشتِ ساعت‌های از شب گذشته؛ آ‌ن‌جا که «کافکا» روحِ اتاق می‌شود.
کتاب به دست، لمیده بر تخت، جمله‌ای می‌خوانم و شب را می‌بندم:

زندگی من یک تردیدِ پیش از تولد است.

*بیدارمانی بی‌نام و نشان است. چنین نیست که در شب، هشیاریِ من باشد؛ در بی‌خوابی، خود شب است که بیدار است. خود شب. در این بیدارمانیِ بی‌نام و نشان که در آن من به‌تمامی در معرض هستی‌ام، همه‌ی افکاری که بی‌خوابی مرا پر می‌کنند بر «هیچ» شناورند.
لویناس؛ از وجود به موجود.


تصویر: از طراحی‌های کافکا، حینِ نوشتن یادداشت‌های روزانه.

هیچ نظری موجود نیست: