ماتیس جوان به پاریس میرود تا
داروسازی بخواند. آنجا به نقاشی علاقهمند میشود و شروع میکند به کپی کردن از آثار
«پوسن». برخلاف میل خانواده نقاش میشود. با مقرری دانشجویی زندگی میکند. دخترش
به دنیا میآید و بعد ازدواج میکند. در حالی که وضع مالی مناسبی ندارد شروع میکند
به کشیدن یک تابلوی بزرگ: زنی در حال چیدن میز. روی میز ظرفی میوه قرار دارد. خرید
این میوهها هزینهی زیادی روی دست ماتیس میگذارد. باید سعی کند تا اتمام تابلو
میوهها سالم بمانند. تا میتواند اتاق را سرد نگه میدارد، تا جایی که مجبور میشود
با پالتو و دستکش نقاشی کند. نقاشی تمام میشود، آن را به نمایشگاهی برای فروش میفرستد.
آنجا رد میشود و ماتیس که دخترش هم مریض شده بیشتر از همیشه افسرده میشود.
ماتیس که تابلوی دیگری از خودش
را به نمایشگاهی دیگر فرستاده، وقتی آنجا میرود و واکنش منفی بازدیدکنندهها را
میبیند عصبانی و دلشکسته به خانه برمیگردد. مشغول کشیدن «کولی گیتار به دست» میشود.
زنش مثل همیشه مدل اوست. گیتاری به دست دارد. گاهی وسط نقاشی خوابش میگیرد. ماتیس
عصبانی میشود و گیتار را به زمین میکوبد. میشکند و ناچار میشود در آن وضعیت
ناگوار هزینهی تعمیر آن را هم بدهد. زنش با گیتارِ تعمیرشده مشغول ژست گرفتن است
که تلگرامی میآید. تابلو خریداری شده است.
هلن خدمتکار گرترود استاین
گویا زن عجیبی بوده که به سبب ماندن در خانهی او آوازهاش در پاریس میپیچد. او
از ماتیس خوشش نمیآمد: «میگفت یک فرانسوی نباید سرخود برای شام بماند، بخصوص اگر
قبلن از خدمتکار پرسیده باشد برای شام چی درست کرده است. میگفت که هیچ ایرادی
ندارد خارجیها از این کارها بکنند اما یک فرانسوی نه و ماتیس یکبار اینکار را
کرده بود. بنابراین وقتی دوشیزه استاین به او میگفت، مسیو ماتیس امشب برای شام میماند،
او میگفت، پس من املت درست نمیکنم، تخممرغها را نیمرو میکنم. نیمرو هم همان
تعداد تخممرغ و همان مقدار کره میبرد اما احترام کمتری را نشان میدهد، و او
خودش میفهمد.»
تصویر: زنی با کلاه. یکی از
معروفترین نقاشیهای ماتیس. گرترود استاین و برادرش به اولین نمایشگاه پاییزی میروند.
آنجا با تابلویی مواجه میشوند که بازدیدکنندهها را خشمگین کرده، تا جایی که روی
آن خراش میاندازند. عدهای هم قاهقاه به آن میخندند. استاین از تابلو خوشش میآید.
درخواست خرید میدهد. منشی تلگرامی برای ماتیس که مشغول کشیدن «کولی گیتار بهدست»
است میفرستد تا خبر را به او بدهد. این تابلو سبب دوستی ماتیس و گرترود استاین میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر