داشتم نهار را آماده میکردم. تخممرغی
از یخچال برداشتم. سبک بود. موقعی که آن را شکستم چیزی در آن نیافتم؛ هیچ چیز. یک تخممرغ
خالی! وحشتناک بود؛ به وحشتناکی اینکه زنی بعد از نُه ماه بارداری چیزی نزاید. امکانِ
نزیستن؛ اینکه بتوانی با تولدت به دنیا نیایی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر