نمایی
از فیلم «نهار عریان» که دیوید کراننبرگ آن را با اقتباس از رمان معروف باروز ساخته است. در این فیلم ماشینتحریر نویسنده، که میتوان
آن را نمادی از هیولای درون او دانست، یا مرزی میان واقعیت و خیال، که او برای گریز
از امر واقع –کشتن همسر- در آن دستوپا میزند؛ به شکل حشرهای درمیآید که از طریق
دهانی معقدمانند با او حرف میزند. این ماشین گاهی با حرکت انگشتان نویسنده و تایپشدن
کلمات، شروع به نالههای شهوانی میکند. در اواخر فیلم ماشینتحریر به شکل سری
درمیآید که بیشباهت به جمجمهی انسان نیست؛ با شاخکهایی شبیه به آلت تناسلی، که
حین نوشتن به حرکت درمیآیند و بلند میشوند. انگار عمل نوشتار به مثابهی امر
جنسی رخ میدهد؛ با نوشتن، ماشینتحریر گویا به ارگاسم میرسد و مایعی شبیه منی از
آن خارج میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر