روبرت
والزر یکی از پیشگامان رمان مدرن است. یک آلمانی که مثل کس دیگری نمینوشت؛ جز
خودش. او 23 سال آخر عمرش را در یک تیمارستان به سر برد؛ و بر بسیاری از نویسندگان
چون کافکا و موزیل تاثیر گذاشت. این تاثیرگذاری تا حدی است که موزیل گفته است:
«آثار کافکا حالت خاصی از سبک والزر است.» سوزان سانتاگ هم او را حلقهی گمشدهی
بین کلایست و کافکا میداند.
سومین
رمان این نویسنده با عنوان «یاکوب فون گونتن» دو سال پیش ترجمه و چاپ شد. رمان درباره
شخصی است به نام یاکوب که به موسسهای میرود تا بتواند اصول نوکری را یاد بگیرد،
و به قول خودش بشود «یک صفر ناز و تپلی». چند هفتهایست که رمان دیگری از این
نویسنده چاپ شده: «دستیار». در این رمان یوزف کاراکتر رمان به خانهی مخترعی میرود
تا دستیار او باشد. اما کسی حاضر به سرمایهگذاری در طرحهای آنها نیست. او در طول شش
ماهی که آنجا به سر میبرد زوال آن خانواده را به چشم میبیند.
این
دو رمان به نوعی رمانهای اتوبیوگرافیک میباشند. چرا که خود والزر هم مانند «یاکوب»
مدتی در مدرسهای آموزش میدیده؛ و مانند «یوزف» چند وقتی را به عنوان دستیار در
خانهی یک مخترع سویسی مشغول به کار بوده. از ویژگیهای سبک والزر میتوان به کمرنگ
بودن طرح داستانی در کارهایش اشاره کرد. او با وقفه در روایت داستانش را پیش میبرد.
طنز و پرداختن به زندگی افراد دونپایه از ویژگیهای دیگر نوشتههای اوست. ساختار
این دو رمان چنان تازه است که خواننده به سختی باور میکند یک قرن از نوشتنشان میگذرد.
از
روی رمان «یاکوب فون گونتن» فیلمی هم ساخته شده است که دیدنش دست کمی از خواندن
کتاب ندارد. کمتر اقتباسی را دیدهام که تا این حد شگفتزدهام کند. نمیتوان از
هیچ کدام از نماهای فیلم گذشت. شاگردهای آن مدرسهی جهنمی درگیر تناقضی هستند که
فیلم و کتاب بر پایهی آن شکل گرفته: تلاش برای تبدیل شدن به یک نوکر خوب! چشماندازی
از آینده که ویرانکننده است.
در رمان «دستیار» گویا «یوزف» دارد آن آیندهای را تجربه میکند که در انتظار «یاکوب» است. در آخر رمان با پیوستن به «ویرزیش» - سلف خودش؛ یک دائمالخمرِ بیکار که حتا جایی برای ماندن ندارد- از آن خانه دور میشود، تا به آن چیزی برسد که مدنظر یاکوب بود: استحاله به هیچ.
در رمان «دستیار» گویا «یوزف» دارد آن آیندهای را تجربه میکند که در انتظار «یاکوب» است. در آخر رمان با پیوستن به «ویرزیش» - سلف خودش؛ یک دائمالخمرِ بیکار که حتا جایی برای ماندن ندارد- از آن خانه دور میشود، تا به آن چیزی برسد که مدنظر یاکوب بود: استحاله به هیچ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر