اولین
مواجههام با فیلمهای هانکه دیدن «قارهی هفتم» بود. زل زده بودم به مانیتور و دچار
چنان حیرتی شده بودم که نمیتوانستم تکان بخورم. همهاش از خودم میپرسیدم: آنها
میخواهند چه بلایی سر خودشان بیاورند؟! آن حیرت، و آن سوالها در هر بار دیدن
فیلمهای هانکه با من ماند. دیدن آن زوایای پنهان که در وجود آدمی هر لحظه میتواند
او را به ورطهی نابودی بکشاند. بارها موقع دیدن فیلمهایش از خودم ترسیدهام؛ از آن
هیولای هولناکی که در وجود همهی ما خفته است.
***
هانکه
در کتاب «هانکه به روایت هانکه»، دربارهی نمای اسکناسهایی که در این فیلم داخل
کاسهی توالت ریخته میشوند چنین میگوید:
میدانستم
که این کار مردم را بهتزده خواهد کرد؛ از قبل تهیهکننده را هوشیار کرده بودم.
فکر میکرد شاید نماهای جانکندن ماهیها مردم را بیشتر اذیت کند –البته تاکید
کنم که به غیر از یکی، تمام ماهیها را نجات دادیم. ولی در نمایش افتتاحیهی فیلم
در بخش دو هفتهی کارگردانان جشنوارهی کن معلوم شد حق با من بوده. در لحظهی
نابودی اسکناسها حدود سی چهل نفر سالن را ترک کردند. قابل پیشبینی بود، چون سوای
جانکندن ماهیها و مرگ کودک، این کار هنوز هم یکی از آخرین تابوهای بزرگ به شمار
میرود. همهچیز را میشود نشان داد، جز این. چنین کاری به همان اندازه ناپذیرفتنی
است که تف انداختن روی صلیب در قرون وسطی.
**
کتاب
خوب دیگری از مجموعهی خواندنی «فیلمها و احساسها». دو روز گذشته را مشغول
خواندن این کتاب بودم. مصاحبهای بلند برای شناخت هرچه بهتر هانکه، و نیز دریچهای
تازه برای مواجهه با فیلمهای این کارگردان مولف.
*
تشکر
ویژه از دبیران مجموعه: بابک کریمی و سعیده طاهری و مترجم گرامی: محمدرضا شیخی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر