وقتی
یک نویسنده شروع میکند به نوشتن یادداشتهای روزانه، آن را خطاب به چه کسی مینویسد؟
ضرورت این کار از کجا میآید؟ چه چیز او را ملزم میکند تا نه تنها گزارشی از
کارهای روزانه، که احوالات روحی و جسمیاش تهیه کند؟ نویسنده گویا در موقعیتی قرار گرفته که خودش را
در جایگاه مجرم و گناهکار میپندارد، از اینرو برای آرامش روحیاش هم که شده در
مقام پاسخگو عمل میکند. او مینویسد تا در برابر «زمان» از خود دفاع کند. میداند
بلد نیست برای خودش زندگی کند؛ و اندک زمانی را هم که در اختیارش قرار داده شده
تباه کرده است. او برای آرامکردن وجدان معذبش مینویسد. تا اگر یک روز روبروی
خودش قرار گرفت بداند و بگوید چرا فرسوده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر