کتابی را دست میگیرم و ورق میزنم تا میرسم به صفحات آخر:
نمایهی نامها. میگردم ببینم مثلن جلوی اسم بودلر شمارهی چه صفحاتی آمده، و به
هر کدام از صفحاتِ ذکر شده رجوع میکنم، و بخشهای مربوط به آن نام را میخوانم:
بودلر، 77
«و حتا گاه نثر یک اثر در دست مترجمی کاردیده و رمزآشنا
اعتبار بیشتری پیدا میکند تا در زبان اصلی، مثل کاری که بودلر در حق ادگار آلن پو
کرد.»
ساعتی از شبانهروز من این شکلی میگذرد. که این خود شکلی از
هیچیدن من است. من با وارد شدنم به این بازی زمان را طی نمیکنم، سنگینیاش را بر
دوشم میگذارم و خودم را قدم میزنم.
فهرستی از نامها، نامهایی که به ترتیب حروف الفبا فهرست
شدهاند. زیر هم آمدهاند. مثل دفتر حضور و غیاب مدرسه. و نامی که شمارههای
بیشتری کنارش داشته باشد گویا «نامی»تر است. نامهای اغلب آشنا و گاه غریب. و آن
اعدادِ کنار هم که با ویرگولی از هم جدا شدهاند. و نمیشود حتا با ساعتها
فکرکردن دربارهشان به ارتباطی منطقی بین آنها دست یافت. هیچ رابطهای وجود
ندارد، جز نامی که آنها را کنار هم ردیف کرده است.
به نامها و شمارهها خیره میشوم؛ صفحات را یکییکی ورق زده و با چشم از روی سطرها میگذرم، نام را پیدا میکنم، جملهاش را میخوانم و به آخر
کتاب برمیگردم، و میروم سراغ شمارهای دیگر، و نامی دیگر.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر