همچون ساعت عمر که ثانیهها بر آن پر شتاب میگذرند، شمارهی
صفحهها روی سرِ شخصیتهای یک رمان میآویزند. کدام خواننده است که حتا یکبار هم
شده، نگاهی تند و هراسان به آنها نیانداخته باشد؟... والتر بنیامین
تنها یک نویسنده هست که حینِ خواندن رمانهایش به شمارهی
صفحهها نگاه نمیکنم: ساموئل بکت. کاش سهگانهی او بدون شمارهی صفحه چاپ میشد.
هر چیز اضافی در کتابهای بکت ریشخندِ زهرآگینی است که خواننده را دست میاندازد.
در آثار او زمان و شخصیتها یکدیگر را تحقیر میکنند. در هر صورت بازندهی واقعی
این بازی خوانندهای است که گاهی زیرچشمی به شمارهی صفحات چشم میدوزد. مثل این
است بخواهد هر چه زودتر از باتلاقی که در آن افتاده رهایی یابد؛ غافل از اینکه
خوانندهی راستین بکت با حفرهای در درونش رمان را ترک میکند!
باید قلبم را هم استفراغ کنم، به همراه باقی چیزها بالا
بیاورم، فقط در این صورت است که هر چه میگویم جدی است، فقط یک مشت کلمهی بیمصرف
نیست. خب، امیدت را از دست نده، دهانت را باز نگه دار و خم شو، شاید یکی از همین
روزها بیرون بیاید.
نام ناپذیر. بکت
نام ناپذیر. بکت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر