درک
جارمن، فیلمسازی نابغه، اولین واکنش من هنگام رویارویی با فیلمهایش غبطهخوردن
به بیپروایی و جسارتش هنگام خلق شاهکارهایش است. هیچ محدودیتی را قبول نداشت، و
رهایی از حتا مسائل و قوانینِ دستوپاگیر اخلاقِ اجتماعی را میتوان از ویژگیهای
برجستهی فیلمهایش دانست. او که همجنسگرا بود، نه تنها آن را پنهان نمیکرد، بلکه
برای بهبود وضع آنها، در بیشتر فبلمهایش هم به آن میپرداخت. خلاقیت او تا آخرین
روزهای عمرش ادامه داشت. هنگامی که در سالهای پایانی عمر، بیناییاش را بر اثر
بیماری ایدز از دست داد، فیلم «آبی» را چند ماه قبل از مرگش میسازد، که همهی
فیلم فقط صفحهای آبی است، با صداهایی که شنیده میشوند.
فیلم سرور، روایت سفر ملکه الیزابت به دههی هفتاد انگلستان است. دههای که خشونت و
اعتراض از ویژگیهای بارز آن بود. جوانها با تنندادن به قواعد و رسوم جامعه،
اعتراض و فریاد خودشان را به گوش نظام حاکم و جوامع صنعتی میرساندند. آنها با
آرایش، ظاهر و لباسهای عجیبی که به تن میکردند به خیابان میرفتند. دوستدار موسیقی جاز و راک بودند. خودشان را
آنارشیست و هیپی میخواندند. برای اولینبار در این دهه بود که همجنسگراها در
ملاعام ظاهر میشدند و خواستار این بودند که جامعه و قانون آنها را به رسمیت
بشناسند. فیلم، حکایتِ گروهی از این جوانان است که
باهم زندگی میکنند. همهی آنها بیهدف در خیابان پرسه میزنند، یکی دارد تاریخ
انگلستان را مینویسد، آن یکی خوانندهی راک است. جوانهایی که انگار در حال
نابودی خود هستند. آنها در سراشیبی سقوط قرار دارند، به آن آگاهند، نمیخواهند
کاری بکنند، مدام میخندند، جیغ میزنند، دیگران را آزار و شکنجه میدهند، مرتکب
قتل میشوند، و از چیزی که هستند لذت میبرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر