۱۳۹۵ تیر ۴, جمعه

جمعه‌نگاری




هر کتابی نمی‌تواند کتاب جمعه باشد؛ اگر نتوانم در بخش‌هایی از آن به خودم برسم. من با خواندنِ  هر آن‌چیزی که مرا یادِ خودم می‌اندازد در بن‌بست قرار می‌گیرم. راهی که من را به خودم می‌رساند تنها راهِ گریز هم هست. آن «راه» محلِ نوشتن است؛ خودنگاری. کسی که خودش را می‌نویسد در معرض دیگران قرار می‌گیرد. در واقع دیگران را در خودش سهیم می‌کند. من اگر به کسی بروم بخش‌هایی از او را انتخاب می‌کنم که بتوانم آن‌جا آسودگی خاطر داشته باشم؛ نه این‌که در فاصله‌ی سطرها لم بدهم، که می‌نشینم به تماشای نمایشی از خودم. پرده که بالا می‌رود تهوع آغاز می‌شود.


«رولان بارت نوشته‌ی رولان بارت» سال‌هاست محل اتراق من است. جایی که جمعه‌ها به آن‌ پناه می‌برم. یک مکان، که امکانی را فراهم می‌آورد تا بتوانم زمانی هر چند اندک روبروی خودم قرار بگیرم:

تو همیشه از زمان عقب بودی، اسیر موعدها و تاخیرها، تو اصرار داری فکر کنی که داری خودت را با سر و سامان دادن به آن‌چه باید انجام دهی از شر این وضعیت خلاص می‌کنی. برنامه‌ریزی می‌کنی، نقشه می‌کشی، تاریخ تعیین می‌کنی، موعدهای تازه تعیین می‌کنی. روی میز و توی پوشه‌های‌ات پر است از فهرست مقاله‌ها، کتاب‌ها، همایش‌ها، دوره‌هایی که باید تدریس کنی، شماره تلفن‌هایی که باید با آن‌ها تماس بگیری. در واقع، تو هیچ‌گاه به سر وقت این تکه‌کاغذها نمی‌روی. 

هیچ نظری موجود نیست: