۱۳۹۵ خرداد ۱۹, چهارشنبه

رعایتِ کاف به انضمامِ ثلاثه‌ی تن




از سال هشتاد و دو تصمیمم را مبنی بر چاپ نکردن شعر جدی گرفته‌ام؛ آن مجموعه که در لحظه‌ی آخر از چاپش منصرف شدم را هنوز دارم. هفت هشت سالی هست سراغش نرفته‌ام. دو مجموعه‌ی بعدی برایم عزیزترند. کلمات در آن‌ها به جایگاه خودشان نزدیک‌تر شده‌اند. شاید یک روز گزیده‌ای از هر دو دفتر در کتابی چاپ شود. در رجوع دوباره به آن‌ها رسیدم به این سه شعر؛ هر چند نوشته‌ام بازه‌ی زمانی پنج ساله، اما اولی تاریخش برمی‌گردد به بیشتر از پنج سال پیش. می‌دانستم اگر تن بدهم به چاپ، باید از خیر این سه شعر و چند تای دیگر هم بگذرم. گفتم یک‌جایی باشند بهتر است. هر چند فکر نمی‌کنم برای آشنایی با فضا و دنیای شعرها، خواندنِ این سه کار -در وهله‌ی اول- انتخاب‌های درستی باشند. در کل برای من هر شعر یک تجربه است؛ چه خوب، چه بد. و زنده کسی‌ست که هنوز تجربه می‌کند. کلمه او را سر پا نگه می‌دارد.  

هیچ نظری موجود نیست: