او
به جز خانوادهی پدریاش خانوادهی دیگری هم دارد. خانوادهای تشکیل شده از آدمهای
کتابهای محبوبش. یکی از آنها که سالی چند بار سراغش میرود «هولدن» است؛ همان
نوجوان دوستداشتنی «ناتوردشت» که دوست داشت بعد از خواندن کتابی محبوب به نویسندهاش
زنگ بزند. هولدن در کنار لنی ِ «خداحافظ گاری کوپر» و مومو کوچولوی «زندگی در پیش
رو» از محبوبترین اعضای خانوادهی او هستند. اما در کنار بسیاری از این شخصیتهای
محبوب، مادهسگ کوچولویی هم هست به نام «کارنین» که یادآوری مرگش در پایانِ «بار
هستی» قلبش را به درد میآورد. او گاهی هنگام کتابخواندن در اتاقش صدای واقواق
سگی را میشنود که گویی میخواهد سبکی تحمل ناپذیر هستی را به یادش آورد. و به او
بگوید زندگی چقدر میتواند مصیبتبار، عبث و وحشتناک باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر