۱۳۹۴ مرداد ۶, سه‌شنبه

آن دیگری

هر وقت با موبایل به فضای مجازی سر می‌زنم احساسِ خفگی می‌کنم. مثل این‌که در قفسی تنگ گرفتار آمده باشم. احساس می‌کنم هیچ‌چیز کامل نیست. انگار بخشی از هر چیز را می‌بینم. حتا فکر می‌کنم دوستانم کامل نیستند و تنها با قسمتی از بدن‌شان مواجه شده‌ام.

نمی‌توانی چیزی را کنترل کنی. حتا فکر می‌کنی داری کنترل می‌شوی. همیشه قسمتی از این فضا تن نمی‌دهد به دیده شدن؛ با این‌که در نزدیک‌ترین فاصله با تو قرار دارد. این نزدیکی‌ست که او را دور می‌کند. تصاویر و یادداشت‌ها وحشتناک‌ می‌شوند. همه‌ی صفحه‌ی موبایل را عکس یا متنی می‌پوشاند. فرار ممکن نیست. تا چشم باز می‌کنی وسط ماجرا هستی، خودِ ماجرا، در فاصله‌ی بین سطرها.


ناچاری بیشتر از هر وقت دیگری احتیاط کنی. هر حرکت انگشت می‌تواند خارج از اراده‌‌ات فرمانی را اجرا کند که صادر نشده. انگار یک نفر دیگر هم با توست. کسی که نمی‌شناسی‌اش؛ خودِ مجازی‌ات شاید، آن‌که دیگری‌ست. 

هیچ نظری موجود نیست: