امیرِ عزیز
به گمانم وقتی کسی بداند یک رابطه را از کجا آغاز کرده است درگیر هیچ
رابطهای نیست. عشق در رابطه نمیگنجد. آغازش انجامش است. «این که چه وقت چهرهی
او را رویت کردم یادم نمیآید، اولین بار کی و کجا عکسش را دیدم اصلا نمیدانم.»
همه چیز آغاز شده است حتا قبل از اینکه یان
به صورت اتفاقی کتابی از دوراس را بخواند. «عشق هم که صورت میبندد آدم
هنوز نمیداند که پای عشق در میان است.» شیفتگی او شامل اسمش هم میشود. دوراس؛
این کلمهی پنج حرفی «اسم نویسنده بیش از پیش مشعوفم میکند. اسم را روی کاغذ سفید
دستنویسی میکنم، گرفتارم کرده است این اسم، هیچوقت از خودم جدا ندانستهام، نمیتوانم
جدا بدانم، هیچوقت، خودش را هم همینطور.» رابطهی آنها شروع شده است؛ حتا قبل
از اولین دیدار. قبل از اینکه بدانند شانزده سال در کنار هم خواهند بود. قبل از
اینکه دوراس دربارهاش بنویسد: «یان، یارِ شبانهام، میخواهمت،
خیلی. دیگر بلد نیستم بنویسم. دلبستگیِ شگفتی است بینِ ما، تا مرز نفرت.» حالا
اگرعشق را همان کتابِ ننوشتهای بدانیم که هر یک از ما در نوشتنش سهمی دارد، میتوان
گفت یان با نوشتنِ «همان عشق»* سهم
خودش را ادا کرده است.
*همان عشق. یان آندره آ. قاسم
روبین. انتشارات نیلوفر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر