۱۴۰۱ شهریور ۶, یکشنبه

مالیخولیای مقاومت


 

یکی از رمان‌های بزرگ معاصر. «لسلو کراسناهورکایی» برای آن‌هایی که دو فیلم شاهکار «بلا تار»: «تانگوی شیطان» و «هارمونی‌های ورکمایستر» را دیده باشند نامی آشناست. دو فیلمی که با اقتباس از دو رمان این نویسنده‌ی مجاری ساخته شده‌اند. منتقدان به حق کاراکترهای این نویسنده را یادآور آدم‌های کافکا، داستایفسکی و بکت می‌دانند. و برای من فاکنری‌ترین نویسنده معاصر است. نثر پیچیده،‌ جملات طولانی، تغییر زاویه‌ی دید و استفاده از چند راوی برای پیش‌بردن روایت، خواننده را یاد فاکنر می‌اندازد. «مالیخولیای مقاومت» داستان ویرانی و جنون است. نظم موجود برهم می‌خورد و نیروهای فاشیستی به کمک پلیس برای عبور از این بی‌نظمی توجیهی برای ظهور پیدا می‌کنند و کنترل شهر را به دست می‌گیرند. در پی آمدن سیرکی به شهر و نمایش نهنگی بزرگ شایعاتی میان مردم شنیده می‌شود. مردم که به اعتراض جمع شده‌اند با تحریک یکی از اعضای سیرک –شاهزاده- که چهره‌ای مرموز دارد به شورش دست می‌زنند. در این میان خانم استر از این فرصت استفاده می‌کند و با کمک نیروهای نظامی شورش را سرکوب می‌کنند. فضای شهر آمده در رمان یادآور مجارستان بحران‌زده و در آستانه‌ی فروپاشی اقتصادی در زمان نوشتن این رمان است. در این رمان همچون رمان دیگر او «تانگوی شیطان» تباهی ارزش‌ها و فضایی پساآخرالزمانی به چشم می‌خورد که در آن ایمانی برای چنگ‌زدن به آن نمانده است. «والوشکا» پسر ساده‌دل پستچی که مردم او را دیوانه می‌دانند سرآخر به عنوان یکی از عاملین اوضاع به‌وجودآمده به بستری‌شدن در تیمارستان محکوم می‌شود.؛ آن‌هم توسط همان گروهی که با سوءاستفاده از آشوب کنترل را به‌دست گرفته‌اند و با ایمان به بی‌گناهی‌اش. او نماینده‌ی ایمان و امیدِ از دست رفته‌ای است که تباه شده است، آن وضعیتی که در مسیر جنون و ویرانی قرار گرفته است.

هیچ نظری موجود نیست: