۱۴۰۱ شهریور ۸, سه‌شنبه

مردی که سگ‌ها را دوست داشت


 

کتاب‌هایی هستند که به خواننده و فعل خواندن ابهت می‌دهند. این چند روز مشغول خواندن یکی از همین کتاب‌ها بودم: «مردی که سگ‌ها را دوست داشت.» رمانی سترگ، که سترگی‌اش به معاصر بودن‌اش نمی‌آید. می‌توان آن را جزو کتاب‌هایی به شمار آورد که در آینده از آن‌ها به «کلاسیک مدرن» نام می‌برند.

 

کتابْ روایت قاتل و مقتولی است که تاریخ آن‌ها را به یاد خواهد داشت. داستان ترور و قتل تروتسکی و رامون مرکادر قاتل او. در کنار گزارشی از وضعیت اجتماعی و سیاسی کوبا، و اتحاد جماهیر شوروی. و همچنین ماجرای عشق نافرجام تروتسکی به «فریدا کالو»، و دیدارش با «آندره برتون». تروتسکی که از تئوریسین‌های انقلاب شوروی است با بیان تئوری‌اش -انقلاب جهانی- بنای اختلاف با استالین را رقم می‌زند. او به همراه هشت نفر دیگر اپوزیسیونی تشکیل می‌دهد که منجر به اخراج و تبعید و سرآخر قتل آن‌ها می‌شود. در سال1927 تروتسکی در یک سخنرانی علیه استالین او را «گورکن انقلاب» می‌نامد. همین سخنرانی به اخراج تروتسکی، این پیامبرِ «مسلح»، «بی‌سلاح» و «مطرود» از حزب و تبعیدش می‌انجامد. از یک طرف هم داستان یک انقلابی جوان را روایت می‌کند و چگونگی پرورش ذهن یک انقلابی به یک قاتل.

 

رمان پازلی است از خیانت‌ها، پاکسازی‌ها، تبعید، ترور، تسویه‌حساب‌های شخصی که زیر لوای برنامه‌های حزب، عالم سیاست را به نمایشی بدل می‌کند که در آن بازنده‌ی اصلی مردمانی هستند که زندگی‌شان را زیر این بازی خیمه‌شب‌بازی می‌بازند.

 

هم تروتسکی و هم رامون مرکادر می‌دانند که چطور باید برای پایبندی به آرمان‌های حزب روح خود را فراموش کرده و زندگی شخصی‌شان را پای آرمان‌های حزب فدا کنند. تروتسکی بعد از خودکشی دخترش، برای حفاظت از خانواده‌اش از دست انتقام‌گیری شخصی استالین، وسوسه‌ی خودکشی به جانش می‌افتد. اما آیا یک فرد انقلابی حق دارد میدان نبرد را ترک کند؟ آیا زندگی شخصی‌اش بیشتر از سرنوشت یک طبقه ارزش دارد؟ او می‌داند اقدام به خودکشی او هدیه‌ای است به استالین، بنابراین راه مبارزه را انتخاب می‌کند. تبعید، قتل فرزندان و سرانجام ترور خودش. مرکادر هم از عشق‌اش می‌گذرد، و سرانجام بعد از تحمل بیست سال زندان به زندگی با زنی تن می‌دهد که حزب برای مراقبت از سکوت او برایش انتخاب کرده است.

هیچ نظری موجود نیست: