۱۳۹۴ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

توانِ شکست‌خوردن

خیلی بیان‌کردن، کمی بیان‌کردن، توانایی خیلی بیان‌کردن، توانایی کمی‌ بیان‌کردن همگی در یک چیز گرد می‌آیند، در نگرانی و وسواس همگانی برای بیان‌کردن تا سرحد ممکن، یا به حقیقتی‌ترین شکل ممکن، یا به زیباترین شکل ممکن، آن‌هم با استفاده از نهایت سعی و توان.

هنری خسته از دستاوردهای ناچیز خود، خسته از تظاهر به قادربودن، از خودِ قادربودن، از انجام کمی بهتر همان کار قدیمی، از کمی جلوتر رفتن در مسیر همان جاده‌ی تیره و کسالت‌بار قدیمی.

این بیان ‌که دیگر هیچ چیزی برای بیان‌کردن وجود ندارد، هیچ چیزی که با آن بتوان بیان کرد، هیچ چیزی که از آن بتوان بیان کرد، هیچ قدرتی برای بیان‌کردن، هیچ میلی به بیان‌کردن، همراه با اجبار به بیان‌کردن.

هنرمندبودن یعنی شکست‌خوردن.


«ساموئل بکت»

هیچ نظری موجود نیست: