فلینی از نگاه فلینی
دوست ندارم:
پارتیها، جشنها، سفرهای کوتاه، مصاحبهها، میزگردها، درخواستهای
امضاء، حلزونها، سفر رفتن، صفکشیدن، کوهستان، قایق، رادیوی روشن، موسیقی رستورانها،
موسیقی در کل (تحملش)، داستانهای خندهدار، طرفداران فوتبال، باله، گهوارههای
نوئل، پنیر گورگونتزولا، جایزهها، صدفها، شنیدن صحبت این و آن دربارهی برشت و
باز هم برشت، شامهای رسمی، به سلامتی این و آن نوشیدن، بحثها، دعوتشدن، پرسیدن
نظرم دربارهی چیزی، همفری بوگارت، امتحانها، ماگریت، دعوتشدن به نمایشگاه نقاشی
و تمرین نهایی تئاتر، دستنوشتهها، چای، بابونه، خاویار، نمایش خصوصی قبل از نمایش
عمومی فیلم، نقل قولها، انسان واقعی، فیلم جوانان، تئاتری گری، منیت، سوالها،
پیراندلو، کرپ، چشماندازهای زیبا، امضاء زیر سند، فیلمهای سیاسی، فیلمهای
روانشناختی، فیلمهای تاریخی، پنجرههای بیکرکرهی چوبی، تعهد و بیتعهدی و کچاپ.
دوست دارم:
ایستگاههای راهآهن، ماتیس، فرودگاهها، ریزوتو، بلوطها، روسینی،
گل سرخ، برادران مارکس، ببر، منتظر ماندن سر وعدهای به این امید که فرد مورد نظر،
اگر خانم بسیار زیبایی باشد نیاید، توتو، برای بار نخست در جایی بودن، پیرو
دلافرانچسکا، هر چه که در زنی زیباست، هومر، جون بلوندل، بستنی نوغا، گیلاسها،
اندام زیبا و بزرگ سوار دوچرخه، قطار و سبد غذا در قطار، آریوستو، سگهای کوکر و
عموما همهی سگها، بوی خاک خیس، عطر کاه بریده و دفلی شکسته، سرو، دریای زمستان،
آدمهای کمحرف، جیمزباند، رقص استپ، جاهای خالی، رستورانهای خلوت، محرومیت،
کلیساهایی که کسی در آن نباشد، سکوت، استیا، صدای ناقوس، بعدازظهر روز یکشنبه را
در اوربینو بودن، ریحان، بولونیا، ونیز، همهی ایتالیا، چندلر، زنهای سرایدار،
سیمنون، دیکنز، کافکا، لندن، بلوط بو داده، مترو، اتوبوس سواری، وین (ولی هرگز
آنجا نرفتهام)، بیدارشدن و خوابیدن، مدادهای فابر شمارهی دو، ضمیمههای برنامههای
تئاتر، شکلات تلخ، رازها، سحر، شب، ارواح، ویمپی، لورل و هاردی، ترنر، لداگلوریا؛
گرتاگوندا را هم به شدت دوست دارم، همچنین زنهای درجه دوم نمایشنامههای مضحک، و
رقصندهها.
بونوئل از نگاه بونوئل
دوست دارم:
کتاب «خاطراتی از حشرهشناسی» نوشتهی فابی، مارکی دوساد، واگنر،
سرموقع غذاخوردن، شمال، سرما، باران، کشورهای اسکاندیناوی، صدای باران، سفرنامههایی
که سیاحان انگلیسی و فرانسوی در قرن هجدهم و نوزدهم دربارهی اسپانیا نوشتهاند،
رمانهای پرماجرای بازاری، هنر رومی و گوتیک، صومعهها، وقتشناسی، بار، مشروب،
توتون، ابزارهای کوچک و ظریف مثل انبردست، قیچی، ذرهبین و پیچگوشتی، کارگران،
راههای مخفی، کتابخانههای ساکت و خاموش، پلکان تودرتو و گنجینههای پنهان، اسلحه
و تیراندازی، عصا، مار و موش، ادبیات روسیه، تماشای اپرا، شیرینی خامهای، تبدیل
قیافه، تکرار منظم چیزها و جاهایی که برایم آشنا هستند، شاهماهی وقتی به سبک
فرانسوی طبخ شده باشد، ماهی ساردین به سبکی که در آراگون در روغن زیتون و سیر و
آویشن میخوابانند، ماهی دودی، خاویار، تماشای حیوانات به ویژه حشرات، شوریدگی و
شیدایی، کوتولهها، و نیز تنهایی را دوست دارم، به شرط آنکه هرازگاهی دوستی بیاید
تا در بارهی آن با هم حرف بزنیم.
دوست ندارم:
مناطق گرمسیری، کورها، گندهگویی و فضل فروشی، جان اشتاینبک، عکاسان
مطبوعات، شلوغی، آمار، کالبدشکافی جانوران، ضیافتها و مراسم توزیع جوایز، اخبار و
اطلاعات، آدمهای خشکاندیش و متعصب در هر شکل و لباسی، کلاههای مکزیکی، صحنه و
منظرهی مرگ، تبلیغات، سیاست، از مشاهدهی پوسترهای تبلیغاتی بالای سردر سینماها
به خصوص در اسپانیا به وحشت می افتم، با روانشناسی و روانکاوی هم میانهای ندارم،
و از اینکه در جوانی به شکار رفتهام خیلی متاسف هستم. از میان هفت گناه کبیره،
گناهی که واقعا از آن بدم میآید حسادت است. و از عنکبوت نیز هم خوشم میآید هم
بدم میآید.
رولان بارت از نگاه رولان بارت
دوست دارم:
سالاد، دارچین، پنیر، فلافل، مارزیپن، بوی علف تازه چیده شده (بیشتر
خوش دارم که "بینی" خود چنین بویی را بسازد)، گلهای رز، گلهای
صدتومانی، استوقدوس، شامپانی، مواضع سیاسی سطحی، گلن گولد، آبجوی سرد سرد، بالشهای
صاف، نان برشته، سیگارهای هاوانا، هندل، آهسته قدمزدن، گلابیها، هلوهای سفید یا
تاکستانی، گیلاسها، رنگها، ساعتها، خودنویسها، انواع خودکارها، دسرها، نمک
تصفیهنشده، رمانهای رئالیستی، پیانو، قهوه، پولاک، توامبلی، کل موسیقی رمانتیک،
سارتر، برشت، ورن، فوریه، آیزنشتاین، قطارها، شراب مدوک، حال و هوا عوضکردن، پولداری،
بووار و پکوشه، شبها با صندل قدمزدن در جادههای جنوب غرب فرانسه، چشمانداز پیچ
جادهی آدور از خانهی دکتر ل، برادران مارکس، منظرهی کوهها به هنگام ترک
سالامانکا در ساعت هفت صبح.
دوست ندارم:
سگهای سفید پشمالو، زنهای شلوار پوش، گلهای شمعدانی، توتفرنگیها،
هارپسیکورد، میرو، همان گویهها، نقاشیهای متحرک، آرتور روبینشتاین، خانهی
ییلاقی، بعدازظهرها، ساتی، بارتوک، ویوالدی، تماسهای تلفنی، گروههای کر کودکان،
کنسرتوهای شوپن، برنلهای بورگوندیایی و رقصهای رنسانسی، ارگ، م. - آ. شارپانتیه،
ترومپها و تیمپانیهای اش، امور سیاسی – جنسی، دعوا و مرافعهها، ابتکارها،
سرسپاری، خودجوشی، شبنشینی با آدمهایی که نمیشناسمشان.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر