کاری نکردن؛ نشستن و زلزدن به دیوار، پرده،
زیرسیگاری، کتابها، فنجانِ قهوه، گوشی موبایل، بستهی دستمال کاغذی. بلندشدن، پُکزدن
به سیگار، رفتن جلوی پنجره، پرده را کنار زدن، پنجره را باز کردن، غرق شدن در سایههای
بلندِ باد. درازشدن روی تخت، سقف را ورقزدن، زمزمهکردن سطری از سرود
عاشقانهی جی. آلفرد پروفراک: «من زندگیام را با قاشقِ قهوه اندازه گرفتهام.»
کاری نکردن؛ گوش دادن به تیکتاکِ ساعت دیواری،
خمیازهها را شمردن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر