اکثر شخصیتهای اصلی رمانهای بزرگ بچه ندارند. یک درصد از جمعیت دنیا بچه ندارد، اما دستکم پنجاه درصد از شخصیتهای بزرگ ادبی بیآنکه زاد و ولد کنند از کتاب بیرون میروند. نه دنکیشوت بچه داشت نه تام جونز؛ ورتر هم به همچنین. تمام شخصیتهای داستانی اصلی استاندال نیز مانند بسیاری از شخصیتهای داستانی اصلی بالزاک و داستایوفسکی بیبچهاند؛ در قرنی که بهتازگی سپری شده، مارسل، راوی «در جستجوی زمان از دست رفته» هم بیفرزند است.
...
این نازایی ناشی از قصد آگاهانهی رماننویسها نیست؛ این روح هنر رمان یا ضمیر ناخودآگاه آن است که به زاد و ولد روی خوش نشان نمیدهد. رمان همزمان با عصر تجدد پا به هستی گذارد، موجب شد بشر به گفتهی هایدگر «تنها سوژهی واقعی» و اساس همه چیز باشد.
...
به نظر میآید که هنر رمان با صد سال تنهایی گارسیا مارکز از این رویا به در میآید که فرد اساسِ همه چیز است؛ دیگر کانون توجه نه فرد، بلکه جمع افراد است؛ هر فرد اصیل، خاص و غیرقابل تقلید است، و در عین حال، تک به تکِ افراد، فقط تابشِ کوتاهمدتِ نورِ آفتاب بر تلاطمِ رودخانهاند؛ هر یک خودِ فراموششدهی آیندهاش را به دوش میکشد و میداند که هیچکس از اول تا آخر کار برصحنهی رمان باقی نمیماند.
مواجهه. میلان کوندرا. ترجمهی فروغ پوریاوری. نشر آگه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر