"جو
کارول" استاد ادبیات است و عاشق ادبیات گوتیک و داستانهای «ادگار آلن پو».
او که محبوبیتی میان دانشجوهای دخترش دارد، بر اساس داستانهای «پو» دست به قتل آنها
میزند. او بارها برای دانشجوهایش از دیوانگی که عنصر اصلی کارهای «پو» است حرف میزند.
از اینکه «پو» معتقد بود هنر زیباییست و هیچچیز هم زیباتر از مرگ یک زنِ زیبا
نیست. کارول هم به کشتن همچون خلقِ یک اثر هنری نگاه میکند. او به تقلید از چند
داستان «پو» از جمله «گربهی سیاه» و «قلب رازگو»، و با آگاهی از باور «پو» به اینکه
چشم هویت انسانهاست و در حکم پنجرهایست که رو به درون باز میشود، چشم قربانیهایش
را درمیآورد.
"کارول"
با اینکه بعد از قتل 14 دختر دستگیر میشود، میتواند با نفودی که بر دیگران دارد
تعداد زیادی قاتل جمع کند، و با طریقتی که بر اساس بینش «پو» شکل داده، آنها را
به کشتن دیگران ترغیب کند.
در
قسمت اولِ سریال، زنی که روی بدنش جملاتی از داستانها و شعرهای «آلن پو» را
نوشته، لخت میشود و جلوی چشم همه خودش را به قتل میرساند. یکی ازجملهها این
است: این تب که زندگیاش مینامند، در نهایت مغلوب خواهد شد.
در حاشیهی دیدن سریال The Following
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر