۱۳۹۴ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

شیدایی

گرفتارت می‌کند دوراس. هر کتابش را که دست بگیری می‌شوی بخشی از داستان. دیگر نمی‌توانی فقط خواننده باشی. دوازده سال پیش برای اولین بار شیدایی لُل.و.اشتاین را خواندم. با ترس می‌خواندم و جلو می‌رفتم. می‌دانستم خود دوراس علاقه‌ی خاصی به آن دارد. او «لُل» را سرآمد همه‌ی شخصیت‌هایش می‌دانست: «تمام زن‌های کتاب‌های من، در هر سنی که باشند، سرشته از گِل لُل‌اند». بارها در طول سال‌های گذشته سراغش رفته‌ام. سراغ این زنِ شوریده‌عقل، زنِ بازمانده در مجلس رقص اس.تالا، که کلام جلوی پایش جان داده. که سراغ ملال رفته، که ملال سراغش را گرفته است. باور نمی‌کردم کسی بتواند تا این حد خودش را از یاد ببرد.

□□□

شیدایی لُل.و.اشتاین کتابی است متفاوت از بقیه‌ی کتاب‌ها، کتابی است یگانه. کاری که این کتاب می‎‌کند تفکیک بین خوانندگان است: آن‌هایی که خواننده-مولف به حساب می‌آیند و خواهان شوریده‌عقلیِ لُل هستند، و دیگرانی که صرفا خواننده‌اند.... مارگریت دوراس


هیچ نظری موجود نیست: