۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه

عیش مدام

چه چیزی می‌تواند لذت‌بخش‌تر از خواندنِ رمانی باشد از جک کروآک؛ رمانی اتوبیوگرافیک که در آن کروآک به زندگی خود و دیگر دوستان نسل بیتش پرداخته. این کتاب در کنار رمانِ دیگر کروآک، یعنیدر جاده، از مهمترین آثار نسل بیت است؛ که در همان سال‌ها به رمانی محبوب میان جوانها بدل می‌شود و جنبش کوله‌پشتی را به راه می‌اندازد. برای منی که عاشق نویسندگان و شاعران نسل بیت هستم خواندنِ این رمان غرق شدن است در عیشی مدام. سر زدن به خانه‌ی گینزبرگ و گری اسنایدر، رفتن به شب شعری که نسل بیت از دلش برآمد؛ شبی که آلن گینزبرگ شعر معروفشزوزه را می‌خواند: «به هر حال، همه‌‌ی آن دارودسته‌های شاعران عربده‌کش را که آن شب در سیکس گالری شعرهای‌شان را می‌خواندند، دنبال کردم، که بین همه‌ی چیزهای مهم دیگر، آن شب، شبِ تولدِ رنسانسِ ادبیِ سن فرانسیسکو بود. همه آن‌جا بودند. شب دیوانه‌واری بود. من همان یارویی بودم که این‌ور و آن‌ور می‌رفت و می‌پرید و سکه‌های ده سنتی و بیست‌‌وپنج سنتی از حاضرینِ نسبتا خشک و رسمی‌ای که دور ایستاده بودند در گالری، جمع می‌کرد و با سه تا گالونِ بزرگِ بورگونی کالیفرنیا [نوشیدنی مشهور فرانسوی با مارک آمریکایی] برمی‌گشت و می‌رساند به همه، تا این‌که ساعت یازده شد. الواه گلدبوک [آلن گینزبرگ] داشت شعرش را می‌خواند، گریه می‌کرد شعرش را، گریه، مست با دستانی گشوده و همه فریاد می‌زدند: «ادامه بده، ادامه بده، ادامه بده!»


ولگردهای دارما را از دست ندهید. با ترجمه‌ی فرید قدمی. انتشارات روزنه

هیچ نظری موجود نیست: