مثل عاشق شدن است؛ عشقی که گاهی با یک نگاه آغاز میشود. شروع برخی از کتابها هم چیزی است در حد آن اولین نگاه. گاهی همان جملهی اولِ کتاب کار خودش را میکند. تا به خودمان میآییم میبینیم گرفتارش شدهایم و از خواندن گریزی نیست.
اسماعیل خطابم کنید.
موبی دیک. هرمان ملویل
خانوادههای خوشبخت همه بهمثل هماند، اما خانوادههای شوربخت هر کدام بدبختی خاص خود را دارند.
آناکارنینا. تولستوی
صغیر و کبیر فرضشان این است که مرد مجرد پولوپلهدار قاعدتا زن میخواهد.
غرور و تعصب. جین آستین
امروز مامان مُرد. شاید هم دیروز. نمیدانم.
بیگانه. آلبر کامو
يك روز صبح، وقتي گرگور زامزا از خوابي آشفته به خود آمد، ديد در تختخواب خود به حشرهيي بزرگ تبديل شده است.
مسخ. کافکا
روزی آفتابی و سرد در ماه آوریل بود و ساعتها زنگ ساعت سیزده را مینواختند.
1984. جورج اورول
خانم دَلُوِی گفت که گل را خودش میخرد.
خانم دَلُوِی. ویرجینیا وولف
دیر زمانی زود به بستر میرفتم.
در جستجوی زمان از دست رفته. طرف خانهی سوان. مارسل پروست
در زندگی زخمهایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد.
بوف کور. صادق هدایت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر